خبرگزاری تایمز– مجتبی برزگر: علیاکبر قلیچ را هم به عنوان خواننده و هم مداح میشناسند. ۵، ۶ ساله بوده که برخی از آوازها یا نوحهها را برای خودش زمزمه میکرده که خانواده متوجه استعدادش میشوند. اما پدرش علاقهمند بوده که او در هیئتها و مجلس عزاداری امام حسین(ع) مداحی کند و به این خاطر مداحی را در ایام محرم آغاز میکند.
رفته رفته با فراگیری موسیقی، اولین قطعه رسمی خود را به نام قطعه «ترکش» از آلبوم «بیسیمچی» عرضه میکند.
از دیگر آثار این هنرمند میتوان به «ارباب تشنه لب»، «رکعت هشتم»، «برکت مذاکره»، «تیتراژ سریال مهر طوبی» و «مرگ=آمریکا» اشاره کرد. همچنین بسیاری «ایلیا»، «انتخاب»، «خیلی حسین زحمت ما را کشیده است» و چند نماهنگ ویژه ایام محرم و اربعین حسینی خاطره دارند.
علیاکبر قلیچ امسال با اجرای برنامه «از سرگذشت» به تلویزیون آمد که با بازتابهای زیادی هم همراه بود. او در جریان این گفتوگو درباره تجربه اجرایش در این برنامه تلویزیونی میگوید: شاید از لحاظ فرم و محتوا با بقیه برنامهها فرق دارد؛ اول محبت خود امام حسین(ع) بوده و دوستان هم اصرار داشتند این اتفاق را تجربه کنم. چند عامل و فاکتور بود که اعتماد مرا جلب کرد تا وارد عرصه اجرا بشوم. اولین آن متفاوت بودن موضوع برنامه و از جهتی هم تناسب و تقارن با شخصیت خودم؛ ما امام حسینی بزرگ شدیم و در خانواده امام حسینی پرورش پیدا کردیم.
دوراهی هم داشتم، اما در این برنامه چیزی از خودم نگفتم. سعی کردم در این برنامه بهتر بشنوم و میزبان خوبی باشم. در این برنامه شنیدن قصه آدمها را یاد گرفتم. چطوری میزبان باشم چون میزبانی با اجرا متفاوت است. من سعی کردم شخصیت واقعی خودم در این برنامه باشم.
در بخشی دیگر به نذر امسالش اشاره میکند: پشتِ ساخت این برنامه، افرادی بودند که کارنامه خوبی در برنامهسازی داشتند. در کنار آن نیت امام حسینی که بیشتر مرا ترغیب کرد در «از سرگذشت» باشم. همانطور که هر سال یک کار برای امام حسین(ع) در محرم و اربعین دارم و یک نذر شخصی برای من است، فکر میکنم نذر امسال من همین برنامه باشد.
در کنار میهمانانی که به برنامه «از سرگذشت» آمدند یک کربلا نرفته توجه بسیاری را به خودش جلب کرد. از علیاکبر قلیچ پرسیدیم که دوراهی خودش چه بود، منقلب شد و صحبتهایی کرد که خیلی قابل توجه است. از اینجا شروع کرد که در برنامه «از سرگذشت» یاد گرفتم که امام حسین(ع) فقط برای سینه زدن، هیئت گرفتن و نذریدادن نیست. امام حسین(ع) در همه ابعاد زندگی شخصیمان جریان دارد. یعنی در بخشهایی که رنگ و بویی از امام حسین(ع) نبینیم کربلا و امام حسین(ع) هست.
جالب است در میان میهمانانی که آمدند کسی بود که میخواست به کربلا برود و از رفاهش گذشته بود و پول خود را جمع کرده بود تا به آرزوی دیرینهاش زیارت امام حسین(ع) برود اما ترجیح داد دل یکسری از بچههای محروم را شاد کند و زندگی امام حسینی برای من حسی بود که از این برنامه گرفتم.
اجرای «از سرگذشت» قسمتم شد
مشروح گفتوگوی ویدئویی علیاکبر قلیچ با ویژه برنامه «منتهی» را در ادامه ببینید و بخوانید:
* همیشه برای ایام محرم و اربعین حسینی نماهنگ و قطعات مذهبی ارائه کردید و امسال با برنامه «از سرگذشت» به آنتن تلویزیون آمدید. بگذارید با برنامه «از سرگذشت» و تجربهای که به عنوان مجری در این برنامه داشتید آغاز کنیم. شاید این سؤال برای خیلیها پیش آمد که شما را روی آنتن با برنامه «از سرگذشت» دیدند؛ چرا وارد حوزه اجرا شدید؟
قطعاً این انتخاب و اتفاق مجریگری در مسیر کاریام اتفاق خوبی بود. اینکه چطور اتفاق افتاد من میگویم قسمت بود. دوستان پیشنهادش را از قبل داده بودند و تمامِ هدفگذاریها و سرمنزل اصلی این برنامه با نام امام حسین(ع) ممزوج شده بود و میهمانانی که میآمدند و قصهشان را تعریف میکردند خیلی مرا کنجکاو کرد.
به جای اینکه من فقط تیتراژ برنامه را بخوانم پیشنهاد دوستان اجرای این برنامه بود و گفتم راجع به آن فکر کنم. به این نتیجه رسیدم پای حرفهای آدمهایی که از سرگذشتشان میگویند بنشینم و یک دوراهیهایی دارند که به حضرت اباعبدالله(ع) برمیخورد و هرکدام داستانهای امام حسینی و عاشورایی دارند.
سعی میکنم شنونده خوبی باشم
* در میان بازتابها و یادداشتهای کارشناسان درباره برنامه «از سرگذشت» به نوع اجرای شما اشاره شده بود. برخی از موقعیتها که حرفهای احساسی هم پیش میآمد خیلی ورود نمیکردید. این جزو اصول شماست و یا قرار بود مجری برنامه «از سرگذشت» برخی اوقات بیشتر شنونده باشد؟
شخصاً آن چیزی که در زندگی شخصی خودم بود با یک نفری بنشینم و صحبت کنم در برنامه «از سرگذشت» اتفاق افتاد. فقط این تفاوت را داشت که قرار بود بقیه بشنوند. معمولاً سعی میکنم بشنوم و شنونده خوبی باشم. یکسری اصول و قواعدی برای اجرا هست از زبان بدن تا تکنیکهای مختلف از پلاتو گفتن و خیلی اتفاقات دیگر که وجود دارد اما تلاش کردم خود واقعیام در این برنامه باشم و مخاطب هم هوشمند است و خیلی دقیق متوجه میشود.
قرارمان این بود در «از سرگذشت» قصهها تعریف شوند
* حتی موقعی که بعضیها احساسی میشوند شما ورود نمیکنید و اجازه میدادید صحبتهای میهمان برنامه ادامه پیدا کند…
اصلاً قرار ما در این برنامه این شکلی بود من همراه و میزبان و راوی روایت باشم و میهمانان برنامه قصهشان را تعریف کنند.
من چه کسی هستم که بخواهم با امام حسین(ع) معامله کنم
* شما جایی گفتید هر سال برای ایام محرم و اربعین حسینی نذری دارید و دوست دارید یک کاری انجام بدهید و امسال نذر شما برنامه «از سرگذشت» بود؛ ماجرای نذر برای ایام محرم و اربعین چیست؟ آیا معاملهای کردید با کسی و یا یک دلدادگی و فضای درونی و خاصی با حضرت اباعبدالله(ع) برای شما وجود دارد.
معامله همیشه دوسر دارد؛ فروشنده و خریدار. من چه کسی باشم که بخواهم با امام حسین(ع) معامله کنم که مثلاً با خودم بگویم امسال فلان کار را برایتان انجام دادم شما برای من جبران کنید! زندگی به من ثابت کرد که به خیلی از آدمها امیدی نداشته باشم؛ چرا که شاید خیلیها آبرو ببرند و امام حسین(ع) آبرو میخرد.
معامله من با امام حسین(ع) این شکلی بود که گفتم آبرو بخر! من هرکاری از دستم برمیآید نسبت به امام حسین(ع) عرضه میکنم. معامله این شکلی است که آبرویم را بخرد چون به نظرمن هیچچیزی بالاتر از آبرو نیست.
ماجرای میهمانی که پول کربلایش را به بچههای محروم داد
* یاد یکی از میهمانان برنامه «از سرگذشت» میافتم که پول خود را جمع کرد و از رفاهش گذشت به کربلا برود اما ترجیح داد دل بچههای محروم را شاد کند. ماجرا چه بود؛ چطور میشود چنین اتفاقی میافتد؟ اینطور امام حسینی شدن چه شکل و شمایلی دارد.
چند قصه بود که روی من هم تأثیر گذاشت؛ همان خانمی که شما راجع به ایشان صحبت کردید یک جمله طلایی داشت و اینطور گفت: “یک جایی از جای قدمهایم خجالت کشیدم”. پرسیدم چرا؟ گفت: “وقتی راه میرفتم کفش داشتم.” چون رفته بود منطقه محرومی که به شدت ضعیف بودند یعنی حتی کفش برای راه رفتن نداشتند.
این خانم پولش را جمع کرده بود و به آرزویش زیارت کربلا دست پیدا کند. یک جایی به خودش آمد که اصلاً کربلای من فقط در عراق نیست و برای من خدا کربلای دیگری قرار داده و یکی از آنها اینجاست در منطقه محرومی که باید برای این بچههای محروم کاری کنم. هزینهای که جمع کرده بود به کربلا برود برای این بچهها خرج کرد.
از این دست اتفاقات در این برنامه خیلی دیدم و واقعاً کسی به «از سرگذشت» نیامد خودش را تبلیغ کند و نشان دهد و همه واقعیتها را میگفتند. ممکن است من جلوی دوربین بنشینم و خودم را تبلیغ کنم اما بعضیها واقعاً زندگیشان وقف مردم است و برای اهلبیت واقعاً خودشان را خرج میکنند.
اگر به این چنین برنامههایی هم میآیند و اگر میخواهند حرفی بزنند به مسئولین برسد که مردم محروم را دریابند و بدانند در کدام قسمت کشور، چه مشکلاتی وجود دارد.
از کجا معلوم کسی که هنوز به کربلا نرفته پیش امام حسین(ع) عزیزتر نباشد
* میهمان مختلفی به برنامه «از سرگذشت» آمدند و صحبت کردند به نظر شما امام حسینی شدن باید چگونه باشد؟ آدمی میآید که از آرزوی زیارت امام حسین(ع) میگذرد و برای بچههای محروم هزینه میکند.
به نظرمن سخت نیست. او یک لذتی را چشیده و من نچشیدم. من میخواهم به پول خودم اضافه کنم و میخواهم مثلاً ماشین بهتری داشته باشم و خانهام را به منطقه بهتری ببرم اما بعضیها یکطوری لذت را درک کردند که آن برقِ چشمان آن بچه که میگوید دستت درد نکند خاله و عمو و برای اینها عاقبت ماجراست.
فکر نمیکنم مقام و شأن امام حسین(ع) فقط این باشد که ما برای عزاداری از آن استفاده کنیم بلکه در زندگی روزمرهمان ساری و جاری است. ممکن است یک فردی بیش از ۵۰ مرتبه به کربلا رفته باشند و از کجا معلوم کسی که هنوز کربلا نرفته و کربلای پیرامونش را دریافته پیش امام حسین(ع) عزیزتر نباشد؟
روایت علیاکبر قلیچ از رفتن به پیادهروی/دیدم که اربعین جهان دیگری است
*وقتی صحبت از سفر اربعین میشود خیلیها به یاد سفر جابر میافتند که نخستین زائر امام حسین بود؛ در احوالات او از این سفر حرفهای قابل تأملی است؛ میخواهم این سؤال را از شما بپرسم که وقتی برای نخستین بار مسافر کربلای معلی شدید، این حسّ و حال چگونه برایتان رخ داد؟ چه زمانی اولین بار به پیادهروی اربعین رفتید و چطور با پیادهروی آشنا شدید؟
شما گفتید من هر سال یک نذری داشتم آهنگی یا کاری میساختم، کاملاً درست گفتید. من تا قبل از سال ۱۳۹۸ هر سال کار میساختم خیلیها را میدیدم میگفتند آقای قلیچ ما در مشایه و در طریق کار شما را شنیدم با آهنگ شما و نماهنگتان قدم برمیداریم. خودم تا به حال اربعین کربلا نرفته بودم و در ذهنم تصویر خاصی از اربعین نداشتم.
تا اینکه سال ۱۳۹۸ من قطعه «انتخاب» را ساختم «راهیاست راه عشق که هیچش کناره نیست؛ آنجا جز آنکه سر بسپارند راه چاره نیست و با عشق اوست هر که به جایی رسیده است؛ خیلی حسین زحمت ما را کشیده است…» اصلاً نمیدانم چه شد که یک گفت فلانی پاسپورتت را بفرست موقعیتی پیش آمده پیادهروی هم هست بیا و با هم برویم؛ گفتم من پدرم بیمارستان بستری است و گفتم میخواهم بیمارستان باشم و حالش خوب نیست.
به عمویم گفتم میخواهم کربلا بروم و پدرم حالش خیلی خراب بود. از طرفی هم خواستم بروم کربلا به نیابت از پدرم در این مسیر قدم بردارم و به خودش هم گفتم دارم میروم کربلا و (پدرم) گفت رفتی خیلی دعا کن.
قبلاً زیارت رفته بودم اما دیدم اربعین یک جهان دیگر است. اولین صحنهای بود یک پیرمرد عراقی دو عصا در دست و یک پا نداشت. لنگان لنگان این مسیر را پیاده میرفت. با خودم گفتم یا امام حسین(ع) اینجا کجاست؟ جمعیتی که زیر آفتاب سوزان میرفتند و هرچه در اینجا میدیدیم عشق بود و دلدادگی.
مگر میشود از امام حسین(ع) حرف بزنیم و سنگ نخوریم
* یکسری چهرهها و همکاران هنری خودتان در این مسیر رفتند و ارادتهایشان به امام حسین(ع) و اهلبیت گفتند. برای ترویج و تبلیغ این پیادهروی، پست گذاشتند و یا تصاویر و ویدئوهایی از آنها بیرون آمده است. اما با یک هجمه عجیبی مواجه شدهاند؛ خصوصاً چندی پیش که مهران غفوریان به خاطر ابراز ارادت به امام حسین(ع) توسط جریانهایی در فضایمجازی مورد هجمه قرار گرفت. برای خودتان هم اتفاق افتاده است؟
اشاره کردید فضایمجازی؛ یعنی واقعی نیست. اما نکته اینجاست مگر میشود از امام حسین(ع) حرف بزنیم و سنگ نخوریم. امام حسین(ع) که به حق است و یکسری هم به ناحق امروز در حال لجنپراکنی و شائبه درست کردن در فضایمجازیاند.
میگویند فلانی ریا میکند یا اینها نون به نرخ روزخورند و کاسباند. من کاری به شخص خاصی ندارم اما مردم اتفاقاً خیلی هوشمندند و میدانند چه کسی «شو» بازی میکند و چه کسی واقعاً در این مسیر قدم برداشته است. متأسفانه یک جماعتی هستند که شروع میکنند هجمه درست میکنند و عمده اینها فیک هستند. واقعاً چه اتفاقی میافتد که ناسزا میدهند؟ چون امام حسین را دوست دارم؟
از امام حسین(ع) خواستم پدرم را شفا بدهد
* اولین باری که کربلا مشرف شدید زیر قبه از امام حسین(ع) چه خواستید؟
واقعاً وقتی میروم بعضی مواقع حاجتهایم یادم میرود. اما یکی دو جا گفتهام شفای پدرم را از امام حسین(ع) خواستم. من همیشه جایی گره کور شده از امام حسین(ع) خواستم، چون گرهگشای واقعی است. اگر هم به حاجتی نرسیدم بعداً یک طوری به من نشان داده که تو صاحب داری و به ما بسپار؛ هرچیزی اتفاق بیفتد خیر است و ما خیر تو را میدانیم.
نوحهخوانی علیاکبر قلیچ/ من واقعاً امام حسین را دوست دارم
** اینجا فضای برنامه احساسی شد و علیاکبر قلیچ به نکتهای اشاره کرد که هر وقت همه فراموش کردند و به گیر و گوری خوردم که احساس کردم همه پشتم را خالی کردند آنجا امام حسین(ع) را صدا زدم به سبک و سیاقی که پدرم این کار را انجام میداد. اگر قرار است در فضایمجازی مورد ناسزا و هجمه قرار بگیرم و نقد کنند و بگویند شوآف میکنم بگذار بگویند. من واقعاً امام حسین(ع) را دوست دارم. (اینجا به سبکِ پدرش چند بیتی نوحه میخواند و منقلب میشود.)
** در همین حال و احوال پرچم داخل ضریح امام حسین(ع) وارد صحنه برنامه «منتهی» شد و لحظاتی علیاکبر قلیچ این مجری و خواننده این پرچم را تبرک کرد.
* اجازه بدهید گفتوگو را با این سؤال به پایان برسانم که فکر کنید ارتباط مستقیم با کربلا دارید و میخواهید با امام حسین صحبت کنید؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله ماکو مثلک الغریب… امید اول و آخر ما تویی. انشاالله اربعین همدیگر را ببینیم. به عنوان کلام آخر میگویم برای همدیگر دعا کنیم خیلی ما به دعا محتاجیم و کم و کاستی اگر از من برادر کوجکتر میبینید دعا کنید که خدا برطرف کند. کمک کنند هر روز بهتر شویم.
*** در پایان گفتوگو قطعهای از سنگِ صحن حضرت عباس(ع) به علیاکبر قلیچ اهداء شد. او پس از دریافت این هدیه گفت: این هدیهها را با ارزش میدانم و خدا را شکر که قسمتم شد به این برنامه دعوت شوم و چنین هدیهای نصیبم شود.
انتهای پیام/