اشعار عاشقانه پاییزی | اشعار پاییزی به مناسبت فرا رسیدن پاییز

پاییز فرا رسید و به مناسبت فرا رسیدن پاییز اشعار عاشقانه پاییزی را بخوانید. اشعار عاشقانه پاییزی درباره دو نفره های پاییزی را در ادامه بخوانید.

پاییز

سرد و بی رحم نیست

فقط

جسارت زمستـان را ندارد

ذره ذره زرد  می کند

اندک اندک جان می سِتاند

قطره قطره می گِریاند

پاییــــز سرد نیست

نامـــهربان است

درســت مانند “تو ”

***

پاییز را ساده منگر
پاییز
اتحاد جنون آمیز برگ است با نور
عاشقانه برگی ست که
هم رنگ خورشید شده است

***

گفتی پاییز را دوست داری
میدانستم با او نسبتی داری
هر دو مهری دارید که بر دل می نشیند

***

یخ زدنم بهانه بود …!

دلم

آغوش و دستان گرمت را میخواست

و گرنه پاییز و این همه سرما …؟!

***

اما امروز …

در محاصره‌ ی پنجره‌ های پاییز

می‌ خواهم تو را به نام بخوانم

آتش کوچکی روشن کنم

چیزی بپوشم و تو را

ای پیراهنِ بافته از گل پرتقال

و شکوفه‌ های شب‌ بو

صدا کنم …

***

تلفیق دو عطر 

زندگی یعنی این …

لبخند دو چتر

زندگی یعنی این …

پاییز برای عشق فصل خوبی ست

نقطه سر سطر …

زندگی یعنی این !

***

به پرندگان بگو

شاخه هایت را فراموش نکنند.

پاییز

آخرین حرفِ درخت نیست

***

صدای قدمهای فصل خزان  را میشنوی ؟!

جانِ عزیزتان خیابان ها را پر کنید از عاشقانه ها

نگذارید پاییز دلش یخ بزند.

***

از بس که خدا عاشق نقاشی بود
هر فصل به روی بوم ، یک چیز کشید

یک بار ولی گمان کنم شاعر شد

یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید

***

مرا دوست بدار
به سان ِ گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن…!

***

پاییز آمد
زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم
پاییز همچون بهار دل انگیز می شود

***

پاییز را هم

می توان زیبا دید

نگو خزان است

اتفاقات هم حکمت خاص

خود را دارند

همانطور که شاخه های

خشک مجموع

صدای دل نشین قدمهایمان

 رامی سازند

خش خش برگ ها

هم زیباست اگر بخواهیم

***

پاییز

وفادار ترین فصل خداست

حافظه ی خیس خیابان های شهر را

همیشه همراهی می کند

لعنتی، هی می بارد و می بارد…

و هر سال

عاشق تر از گذشته هایش

گونه های سرخ درختان شهر را

می بوسد و

لرزه می اندازد به اندام درختان

و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق

برای لمس تن زمین

که گاهی افتادن

نتیجه ی عشق است…

***

نمیرسم ها را بر نمی تابم

با هر برگ پاییز

به پای تو میرسم

تا رسم عاشقی

در کهکشان بماند

برای همه ی برگ های فرو نیامده

تا بهارِ چشم هایت وقت دارم

تا آن روز، یک ریز

به پای تو میریزم…

***

دنیا مثل پاییزه هم قشنگه هم غم انگیزه
قشنگیش به خاطر تو و غم انگیزیش به خاطر دوری تو

***

بیا ای همنشین سرد پاییز

به آواهای شب هایم درآمیز

بیا ای رنگ مهتاب بلورینتو شعری تازه درمن برانگیز

***

چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان! برگ هایی که روزی برای آرامش به سکوتشان پناه میبریم… پاییزتون مبارک