غزل شماره ۲۳ از دیوان غزلیات سعدی یکی از زیباترین و مشهورترین غزلهای او است. این غزل در قالب غزل سنتی سروده شده و در آن، سعدی به موضوع عشق و دلدادگی پرداخته است.
در این غزل، سعدی به معشوق خود میگوید که اگر از نشستن با او خسته شده است، میتواند برود. اما سعدی همچنان به او عشق میورزد و حتی اگر او را نبیند، باز هم یادش هست.
این غزل زیبا را در ادامه بخوانید و لذت ببرید.
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما
جرمی نکردهام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع مینکشد ترک مست ما
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبهای بکند بتپرست ما
سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما