هادی خسروشاهین کارشناس مسائل آمریکا در گفتوگویی، عملیات طوفانالاقصی را شوک بزرگی برای اسرائیلیها دانست و گفت: مابهازاء این شوک احتمالاً فشار فزآینده مستقیمی بر دولت بایدن و در عین حال فعال کردن همه امکانات سیاسی واشنگتن در جهت لابی برای منافع اسرائیلیها وجود دارد.
وی با اشاره به فشارهای مختلف به دولت بایدن در روزهای اخیر، گفت: در این عرصه شاهد فشار دولتهای عربی برای متوقف کردن جنگ و همچنین فشار اسرائیلیها برای مقابله هستیم.
کارشناس مسائل آمریکا اظهار داشت: دولت نتانیاهو میخواهد بعد از کاهش تدریجی موجهای حاصل از شوک عملیات طوفان الاقصی، فشارهای اسرائیل برای کنترل و مدیریت عملیات در غزه را افزایش دهد. کمکهای نظامی آمریکا در این راستا اعم از کمکهایی در حوزه بازدارندگی، ابزارها و اهرمهای دیپلماتیک برای این بود تا اطمینانخاطر را برای اسرائیلیها ایجاد کند که احتمال ورود نیروی سوم به این منازعه کم خواهد بود و آنها با فراغ بال میتوانند به آنچه که میخواهند در نوار غزه دست یابند.
خسرو شاهین در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سیاست خارجی دولت بایدن گفت: جهتگیریهای سیاست خارجی دولت بایدن پس از انتشار اسناد بالادستی از مهمترین اسناد مکتوب که موارد غیرمحرمانه آن منتشر شد، قابل شناسایی است. در دو سند دفاع ملی و سند امنیت ملی ایالاتمتحده آمریکا که در اکتبر ۲۰۲۲ منتشر شد بر این مسئله تأکید شده که ایران سومین تهدید امنیتی برای آمریکاست؛ و آمریکا باید یک سیستم امنیت دستهجمعی ایجاد کند؛ این در سند دفاع ملی به معنای ایجاد سپر دفاعی موشکی برای بازدارندگی ایران در منطقه است.
وی اضافه کرد: در این اسناد بر ایجاد یک نوع بازدارندگی از طریق مشارکت دادن متحدان منطقهای و حتی فرامنطقهای یعنی کشورهای اروپایی در مقابل تهدیدات ایران در سند دفاع ملی آمریکا بهصراحت تأکید شده است. پرسش اصلی در دوره اوباما پرسش استفهام انکاری بود که چرا ایالاتمتحده آمریکا در منطقه خاورمیانه حضور یابد؟ و در دوره بایدن این پرسش بازتعریف شد؛ بدین شکل که آمریکا بهلحاظ نظامی و چیدمان چگونه در منطقه خاورمیانه حضور داشته باشد؟
کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: بین این دو پرسش تفاوت بسیاری وجود دارد؛ در پرسش دوم فرض اساسی بر این است که آمریکا باید در منطقه حضور داشته باشد اما در پرسش دوره اوباما که در دوره ترامپ هم تداوم پیدا کرد فرض بر این است که دیگر لزومی به حضور آمریکا در منطقه وجود ندارد.
خسرو شاهین بیان کرد: در پرسش اول فرض بر این بود که باید جمعاً نیروهای آمریکایی را به حدود ۵۰۰۰ نیرو در منطقه کاهش داد اما در پرسش دوم به یک بازتعریف از نقش نظامی-امنیتی آمریکا در منطقه و تعریف جدیدی از میزان حضور نظامی آمریکا انجام شد که نه حضور کم و نه حضور قوی و پرشدت مد نظر است. حضور قوی موثر مد نظر است که سالیوان تأکید داشت آمریکا بر عدد حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار نیرو برای حفظ و کنترل ایران در منطقه حاضر شود؛ و یا بهتر است بگوییم این نیروها را برای بازدارندگی در مقابل ایران حفظ کند.
وی تصریح کرد: در سند ملی آمریکا و در بخش مربوط به خاورمیانه چارچوب همکاری منطقهای پنجبندی تعریف میشود که بندهای سویه ضدایرانی پیدا میکند. در دوره بایدن بهعلت این بازخوانی و بازتعریف، دوباره پیمان ابراهیم روی میز بایدن قرار گرفت و در عین حال تلاش شد از طریق برخی رفتارها و الگوهای دیپلماتیک، زمینهای برای محدودسازی تنش با ایران به وجود آید. این مسئله مد نظر قرار گرفت تا ایران را ذیل پروژه محدودسازی تنش محدود کند که بتوانند به ترتیبات جدید امنیتی منطقه برپایه توافق ابراهیم و عادیسازی روابط ریاض و تلآویو را شکل دهند.
کارشناس مسائل آمریکا اضافه کرد: آمریکاییها اقدام به نوعی سادهسازی مسائل در منطقه میکنند و این امکان در کاغذ و ذهنشان فراهم میشود که نظمی مطابق میلشان در کاغذ پیادهسازی کنند اما وقتی این نظم به عرصه عمل میآید بهعلت در نظر نگرفتن برخی متغیرها، عامل بحران میشود.
خسرو شاهین گفت: آمریکاییها میخواستند از طریق توافق ابراهیم به نوعی نقشآفرینی ایران را در ترتیبات امنیتی بهویژه منطقه خلیجفارس دور بزنند و آنرا نادیده بگیرند. بر این اساس بود که این مدل جدید از روی کاغذ بر عرصه عملیاتی و اجرایی آمد و بلافاصله با بحران مواجه شد.
کارشناس مسائل بینالمللی خاطر نشان کرد: در رسانههای غربی، آمریکایی و عربی این مسئله تکرار میشود که ماجرای ۷ اکتبر(عملیات طوفان الاقصی) بهنوعی همان ۱۱ سپتامبر اسرائیلیهاست. هدف از این شبیهسازی نیز این است که آنچه بهعنوان پیامدهای استراتژیک و راهبردی ماحصل حادثه ۱۱ سپتامبر بر سیاست خارجی آمریکا مترتب شد، اینبار بر سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل مترتب میشود.
خسرو شاهین گفت: آمریکاییها بر پایه استراتژی بازدارندگی و پیشگیری در سه منطقه اروپا، هندو پاسیفیک و خاورمیانه اساساً این امکان را ندارند که از سیاست ریموت کنترل و حضور حداقلی استفاده کنند. سیاست بازدارندگی کاملاً متفاوت است و یعنی باید حضور مستقیم انجام بگیرد و از اهرمها و ابزارهای نظامی، امنیتی و دیپلماتیک بهطور مستقیم و صریح استفاده شود تا بازدارندگی امکان تحقق یابد. بر این مبنا باید گفت آمریکا بهویژه در دوره بایدن اگرچه چین را بهعنوان مهمترین تهدید خود قلمداد میکند که در برآورد جامعه اطلاعاتی آمریکا هم آمده و در اسناد بالادستی آمریکا بر این موضوع تأکید شده اما اینها بهمنزله ترک منطقه خاورمیانه یا خروج کامل آمریکاییها از منطقه خاورمیانه نیست.
وی اظهار داشت: حتی عنصر و متغیر انرژی و نفت برای آمریکا در این منطقه همچنان پابرجا مانده و بنابراین این تعابیر که “آمریکاییها از منطقه به سمت شرق آسیا شیفت کردهاند” حداقل در اسناد بالادستیشان وجود ندارد.
کارشناس مسائل آمریکا بیان کرد: آمریکا و اسرائیل از عملیات حماس در ۷ اکتبر غافلگیر شدند؛ ارزیابی آمریکاییها این بود که اسرائیل بهعنوان یکی از اهرمهای مشخص نظامی و امنیتی در ترتیبات منطقهای میتواند نقش مهمی را ایفا کند و از طریق پیمان ابراهیم و فرآیند جذب اسرائیل در ترتیبات امنیتی بهویژه منطقه خلیجفارس این امکان فراهم خواهد شد و آمریکاییها با فراغ بال و تمرکز بیشتری بر موضوعات و محورهای مهمتری کار کنند.
خسرو شاهین ادامه داد: از همینرو بسیاری از استراتژیستهای دولت بایدن پیش از آغاز ریاستجمهوری او تأکید میکردند که روزهای وابستگی اسرائیل به ایالاتمتحده آمریکا به پایان رسیده و اسرائیل میتواند با توجه به میزان قدرت نظامیاش و امکانات اقتصادیاش اسباب و لوازم دفاع خود را فراهم کند. البته شرایط منطقهای و یا برآوردی که آمریکاییها از شرایط منطقهای داشتند به این اظهارنظر و ارزیابی از شرایط و موقعیت اسرائیل در منطقه کمک میکرد.
وی گفت: آمریکاییها مد نظر داشتند حضور خود را بهواسطهی تقویت اسرائیل کم کنند و تصور داشتند اسرائیل به این بلوغ رسیده که مدیریت نظم منطقه را انجام دهد.
انتهای پیام/