خبرگزاری تسنیم ـ یاسر یگانه
وحید موسوی همان خوانندهای است که در بخش مقدماتی عصر جدید روی صحنه آمد و لُری خواند و همه را تحت تأثیر قرار داد، همان پسر جوان قدبلند و هیکلی که تیپش بیشتر به وزنهبرداران و کُشتیگیران میخورد، روی صحنه آمد و خواند و رأیهای مثبت داوران را هم از آنِ خود کرد. وقتی از او پرسیدند که “چهکارهای؟”، گفت “لولهکش هستم.”، خودش معتقد بود که لولهکشیاش از خوانندگیاش بهتر است؛ اما بهحق که خوب خواند.
ویدیوی اجراهای وحید موسوی خیلی زود در فضای مجازی پیچید و طرفداران بسیاری هم برای خود دست و پا کرد. او اهل لرستان است و آنچه روی صحنه عصر جدید خواند هم از موسیقی لرستان بود.
برای آشنایی بیشتر با این خواننده جوان با او همصحبت شدیم، از خودش گفت و از آرزوهایش در دنیای هنر، از شباهتش به لوچیانو پاواراتی و از باختهایش در ورزش کُشتی، موسیقی خودش را رکورددار پنجم شدن میداند و بارها در مسابقات کشوری کُشتی پنجم شده است. وحید موسوی و خوانندگانی شبیه به او، بیشک استعدادهایی هستند که تا کنون جایی برای ارائه هنرشان برای سطح وسیعی از مخاطبان نیافتهاند. عصر جدید این امکان را در اختیار آنها قرار داد؛ اما باید دید که آیا موسوی و کسانی مانند او میتوانند راه خود را در عرصه هنر پیدا کنند.
در ادامه حاصل گفتوگو با وحید موسوی را میبینید و میخوانید:
آقا وحید، بچه کدام محله خرمآباد هستی؟
بچه محله پشته هستم، محلهای کارگری و فقیرنشین که بسیار هم پرجمعیت است، در عین حال محلهای بسیار صمیمی است.
نخستین بار با موسیقی در کجا و چطور مواجه شدی؟
پدرم با موسیقی میانه خوبی نداشت، در خانه ضبطصوت، ویدیو یا ماهواره نداشتیم. یکی از برادرانم گرامافونی آورده بود و در انباری پنهان کرده بود، حدود ۳۰۰ صفحه هم داشت. بعدازظهرها که پدرم سر کار میرفت، چند ساعتی فرصت داشتیم که موسیقی بشنویم. اولین صدایی که به دلم نشست، صدای ایرج خواجهامیری بود.
ماجرا مربوط به چهسالی است؟
زمانی بود که هنوز مدرسه نمیرفتیم.
از میان خوانندگان موسیقی ایرانی کدام را بیشتر میپسندی؟
آقای ایرج خواجهامیری، آقای بنان، فرهاد مهراد که برایم خواننده شمارهیک است، فریدون فروغی و حبیب. برخی از خوانندگان هم هستند که اینجا نمیتوان نامشان را بیان کرد (میخندد) و برخی هم دستشان از دنیا کوتاه شده است.
از بین خوانندگان موسیقی لرستان چطور؟
ایرج رحمانپور برای من خاصترین خواننده موسیقی لرستان است. علیرضا حسینخانی، غلام جمشیدی، پیرولی کریمی، سالم و نورمحمد پاپی هم از خوانندگانی بودند که از شنیدن صدایشان بسیار لذت میبردم.
شاپور جوزایی و رهام خورشیدوند هم از استادانی هستند که من از نزدیک شاگرد آنها بودهام.
شما ردیفهای موسیقی دستگاهی ایران را هم کار کردهاید؟
پیش شاپور جوزایی ردیفهای موسیقی دستگاهی ایران را کار کردهام و نزد رهام خورشیدوند هم درس گرفتهام و همچنان هم این یادگیری ادامه دارد، همانطور که میدانید موسیقی دریاست و تمامی ندارد و آدمی باید همیشه در حال یادگیری باشد.
از ایرج رحمانپور بهعنوان محبوبترین خوانندهتان یاد کردید.
از خداوند برای استاد رحمانپور طلب سلامتی و طول عمر دارم. او زحمات خودش را برای موسیقی ایران کشیده است. رحمانپور جریانسازترین خواننده موسیقی لرستان بوده است. البته استادان دیگری هم مانند استاد سقایی و مسعود بختیاری هم بودهاند.
از بین آثار استاد رحمانپور کدام آلبوم را بیشتر دوست داری؟
اثری ندارد که بهراحتی از کنارش بگذرم، اما آلبوم «گل آتش» شاهکاری بود که سالها پیش و برای شنیدن این آلبوم یک واکمن کوچک خریدم و با این آلبوم زندگی کردم.
مهمترین ویژگیای که در آثار ایرج رحمانپور شنیدهای چیست؟
رحمانپور اَدای کسی را در نمیآورد و خودش است، او خوانندهای عاشق است.
در آثار ایرج رحمانپور موضوعهای اجتماعی جاری است، چنین ویژگیای میان خوانندگان موسیقی نواحی مختلف ایران کمتر دیده میشود. رحمانپور در آثارش مفاهیمی عمیق را وارد کرد و بیش از هر خواننده دیگری به موضوعهای اجتماعی پرداخت.
قبل از آقای رحمانپور هم علیرضا حسینخانی در زمان مشروطه و در جبهه مصدق آواز میخواند، البته در این زمینه آقای رحمانپور پیشتاز است.
شما در برنامه عصر جدید به مخاطبان معرفی شدهای، خودت چه دیدگاهی درباره آینده هنریات داری؟ آیا در عرصه موسیقی و آواز به فعالیت جدی ادامه میدهی یا همچنان کار لولهکشی ساختمان را ادامه خواهی داد و کنارش گاهی به موسیقی هم خواهی پرداخت؟
من نمیتوانم از موسیقی جدا شوم. لازمه ورود جدی به عرصه موسیقی این است که مخاطبان و طرفدارانی باشند که از کار ما لذت ببرند.
اگر قرار بر ادامه مسیر در عرصه موسیقی باشد، تمرکزت روی موسیقی فولکلور خواهد بود یا موسیقی ایرانی را هم دنبال خواهی کرد؟
موسیقی نواحی سرچشمه موسیقی ایرانی است. دیلمان از شمال وارد آواز دشتی میشود و گوشهای برای خودش میشود. موسیقی فولک و محلی را دوست دارم و همیشه آن را ادامه خواهم داد، اما تعصب خاصی روی موسیقی خاصی ندارم. رپ، راک، جَز، موسیقی سنتی و پاپ را میشنوم و لذت میبرم.
آوازهای بزرگان موسیقی جهان را میشنوم. صدای پاواراتی را خیلی دوست دارم. از نظر فیزیکی هم شباهتهایی به پاواراتی دارم، پاواراتی هم با قدِ یک متر و ۹۰ سانتیمتر حدود ۱۴۵ کیلوگرم بوده است، مثل من هم زیاد خوشگل نبوده که مورد پسند مارکت موسیقی باشد.
الآن چند کیلو هستی؟
الآن نزدیک به ۱۴۰ کیلوگرم هستم.
پنج کیلو برای رسیدن به پاواراتی کم داری؟
آره. از نظر وزنی فکر کنم به پاواراتی برسم (میخندد).
الآن همچنان مشغول کار لولهکشی هستی؟
فعلاً مشغول آماده کردن آهنگهای جدید برای شرکت در مرحله بعدی عصر جدید هستم، اما چند کار گرفتهام که باید انجام دهم؛ به هر حال نمیخواهم کار لولهکشی را رها کنم، شاید اصلاً در موسیقی کارم نگرفت. ابزار کارم و آچارهایم را تا آخر عمرم نگه خواهم داشت.
خودت دوست داری که در فضای موسیقی فعالیت حرفهای داشته باشی و درآمدت هم از راه موسیقی باشد؟
برای رسیدن به این منظور باید خیلی لابی داشته باشید، ما از این نظر ضعیف هستیم. موسیقی را ادامه میدهم، باید ببینم خدا چه میخواهد.
در عصر جدید فکر میکنی تا فینال خواهی رفت؟
اگر به فینال فکر نمیکردم که اصلاً شرکت نمیکردم، ما عُقده بُرد داریم، من خیلی باختهام. یکی از دوستانم گفت که “نمیترسی جلوی ۵۰۰ نفر تماشاگر و چند نفر داور متخصص اجرا میکنی؟”، گفتم “من جلوی پنج هزار نفر ضربهفنی شدهام(!)، فوقش باختن است.”
کُشتیگیر هم بودهای؟
بله زمانی که سال اول راهنمایی بودم کُشتیگیر شدم. چند سالی هم در سطح استان و کشور مسابقات زیادی شرکت کردم. آخرین مسابقه رسمی که شرکت کردم در سالن سید رسول حسینیِ ساری بود. آن زمان در کرمانشاه سرباز بودم و با تیم کرمانشاه شرکت کرده بودم.
مسابقات ساری انتخابی برای شرکت در مسابقات جهانی سیزم (ارتشهای جهان) بود. آنجا مسابقه قبل از فینال را باختم و در مسابقه سوم و پنجم هم باختم.
در نهایت چندم شدی؟
من سلطان پنجم شدنم.
در عصر جدید پنجم نشوی؟ امید به اول شدن داری؟
حضور در عصر جدید اولویت اول من است. تریبونی ملی برای چند اجرا در اختیار ماست و این خودش برد بزرگی است.
در مرحله مقدماتی عصر جدید و پس از اجرای شما، آقای اسماعیلی به شما رأی سفید نداد و اصرار داشت که در کارَت باید یک شورانگیزی باشد! قبول داری که در موسیقی لرستان و در شادترین حالتش هم حُزنی درونی جاری است.
فکر کنم اگر چند کارخانه در لرستان راهاندازی کنند، کمی شادتر خواهیم شد (با خنده میگوید و اشارهاش به نبود فضاهای صنعتی برای ایجاد شغل در خرمآباد و دیگر شهرهای لرستان است). در همین ایام نوروز ماشینهایی با پلاک شهرهای مختلف خیلی زیاد بود. یکی از این دوستان میگفت که “خوشحال نباشیم که مهمان نوروزی داریم؛ اینها بیشترشان مردمان خودمان هستند که به شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند و الآن برای نوروز به خانه خودشان برگشتهاند.”
بیکاری در لرستان بیداد میکند، همه جوانهای ما مهاجر شدهاند، من هم احتمالاً مهاجر بعدی باشم.
با موسیقی مهاجرت خواهی کرد یا با لولهکشی؟
البته مهاجرت درونکشوری منظورم بود، از شهری به شهر دیگر مهاجرت میکنم، قابل تصور نیست برایم که از ایران خارج شوم، هفتهای یک بار جنگلهای بلوط زاگرس را نبینم، حالم بد میشود.
الآن چندساله هستید؟
متولد بهمن ۱۳۶۸ هستم.
یعنی ۳۳ساله هستید؟
بله. کمی دیر دست به کار شدم، البته آقای تختی بعد از سربازی به تیم ملی دعوت شد. شاهکارهای محمدرضا شجریان پس از ۴۰سالگی خوانده شد.
بین خوانندگان موسیقی ایرانی کدامشان را بیشتر میپسندی؟
سیب را با پرتقال نمیتوان مقایسه کرد، سبکهای مختلف از هم جدا هستند، مثلاً خوانندگان رپرها را نمیتوان با خوانندگان موسیقی ایرانی مقایسه کرد. از میان خوانندگان موسیقی ایرانی صدای کسانی مانند محمدرضا شجریان، بنان، علیرضا قربانی، محمد معتمدی، علی زندوکیلی و البته همایون شجریان را خیلی دوست دارم.
از میان خوانندگان موسیقی پاپ معتقدم که کسی نیامده در سطح محسن یگانه باشد.
امیدوارم با پیشرفت در عرصه موسیقی بتوانی صدای مردم لرستان باشید.
من که حدی ندارم، ولی علاقهمند هستم که آثاری با تِم اجتماعی اجرا کنم. شکر خدا الآن اوضاع برای اجرای آثار اجتماعی بهتر شده است و دیگر مسائل اجتماعی با مسائل سیاست خارجی قاطی نمیشود.
وقتی من برای فقر و بیکاری مردمان خودم بخوانم، بهمعنای این نیست که من قرار است در تیم کشور دیگری کار کنم. ما مَثل لری داریم که میگوید؛ “اگر قرار است گرگ شما را بخورد، بگذار همان گرگ محله خودت تو را بخورد.”
مربی تأثیرگذار در زندگیات چهکسی بوده است؟
احد کرمی مربی کُشتی ما بود و خیلی سختگیری میکرد، میگفت “تا پیِ چشمتان آب نشود، صاحب مقامی نمیشوید.”، این سختگیریهای آقای کرمی خیلی در من تأثیر داشت.
گفتی که زیاد باختهای، بدترین باختت در کُشتی را یادت هست؟
مسابقات کشوری در کرج برگزار میشد. آن سال در بخش کُشتی فرنگی شرکت کرده بودم، مسابقه قبل از فینال را باختم، برای سوم و پنجمی مسابقه دادیم، یک امتیاز جلو بودم، چند ثانیه مانده بود که کُشتی تمام شود، من در خاک بودم، گفتم “بگذار بلند شوم و این چند ثانیه را سرپا بگذرانم.”، بلند شدم و با فشار حریف پایم از تُشک خارج شد و یک امتیاز از دست دادم.
در نهایت هم آن کُشتی را باختم و پنجم شدم، هنوز هم خواب آن کُشتی را میبینم و حسرتش در دلم مانده است، برای همین است که میگویم عُقده بُرد دارم.
انشاءالله که دیگر هیچ وقت پنجم نشوی.
مسابقه در هنر را دوست ندارم.
———————-
گفتوگو: یاسر یگانه
———————-
انتهای پیام/+