به گزارش خبرنگار دین خبرگزاری تایمز، داستان ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها را به گونه های مختلف شنیدیم و در صورت کلی می دانیم که هنگام ولادت ایشان هیچ زنی حاضر نشد خدیجه سلام الله علیها را یاری کند و لذا چهار بانوی بزرگوار به صورت معجزه آسا در کنار ایشان ظاهر شدند تا در ولادت برترین زنان عالم در کنار همسر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله باشند. این چهار بانو حضرت مریم، آسیه، ساره و کلثوم خواهر حضرت موسی علیه السلام بودند.
اما اصل روایت را شیخ صدوق در مجلس هفتاد و هشتم از کتاب «الأمالی» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. این روایت را در ادامه می خوانیم:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع کَیْفَ کَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ خَدِیجَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَکَّةَ فَکُنَّ لَا یَدْخُلْنَ عَلَیْهَا وَ لَا یُسَلِّمْنَ عَلَیْهَا وَ لَا یَتْرُکْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَیْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِیجَةُ لِذَلِکَ وَ کَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَیْهِ فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ کَانَتْ فَاطِمَةُ ع تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ تَکْتُمُ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.
مفضل بن عمر می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم ولادت فاطمه سلام الله علیها چگونه بوده است؟ فرمود زمانی که خدیجه سلام الله علیها به رسول خدا شوهر کرد، زنان او را ترک کردند و نزد او نرفتند و بر او سلام ندادند و نگذاشتند زنى نزد او برود. خدیجه سلام الله علیها از تنهایى به وحشت افتاد و بیتابى و اندوهش مایۀ نگرانى بر او بود و زمانی که به فاطمه آبستن شد، آن حضرت در شکمش با او صحبت میکرد و مادر را تسلى می داد و این راز را از رسول خدا نهان مىداشت.
فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْماً فَسَمِعَ خَدِیجَةُ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَةُ مَنْ تُحَدِّثِینَ قَالَتِ الْجَنِینَ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی قَالَ یَا خَدِیجَةُ هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی [یُبَشِّرُنِی] أَنَّهَا أُنْثَى وَ أَنَّهَا النَّسْلَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَیْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِه
یک روز رسول خدا (ص) وارد شد و شنید خدیجه با فاطمه سخن مىگوید. فرمود اى خدیجه با که سخن مىگویی؟ گفت با این بچه که در شکم دارم. با من سخن می گوید و انس می گیرد. فرمود اى خدیجه این جبرئیل است که به من خبر می دهد این بچه دختر است و همان نسل پاک با میمنت است و خداى تعالى نسل مرا از او مقرر کند و از نژادش امامانى برآورد و آنها را پس از انقضای وحیاش در زمین خود خلیفه کند.
فَلَمْ تَزَلْ خَدِیجَةُ عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَنْ حَضَرَتْ وِلَادَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَى نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَیْنَ لِتَلِینَ مِنِّی مَا تَلِی النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَیْهَا أَنْتِ عَصَیْتِنَا وَ لَمْ تَقْبَلِی قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّداً یَتِیمَ أَبِی طَالِبٍ فَقِیراً لَا مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِیءُ وَ لَا نَلِی مِنْ أَمْرِكِ شَیْئاً فَاغْتَمَّتْ خَدِیجَةُ ع لِذَلِكَ فَبَیْنَا هِیَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُن
خدیجه همیشه بر این حال بود تا زائیدنش رسید و دنبال زنان قریش و بنى هاشم فرستاد که از من چون زنان دیگر پذیرایی کنید. جوابش دادند که در تزویج با محمد یتیم فقیر ابى طالب مخالفت ما کردى و ما نیاییم و از تو پذیرایی نکنیم. خدیجه از این جواب اندوهناک شد و در این میان چهار زن گندم گون بلند بالا مانند زنان بنى هاشم بر او وارد شدند و از آنها در هراس شد.
فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَةُ فَأَرْسَلَنَا رَبُّكِ إِلَیْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُكِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ كُلْثُومُ أُخْتُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَیْكِ لِنَلِیَ مِنْكِ مَا تَلِی النِّسَاءُ فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ یَمِینِهَا وَ أُخْرَى عَنْ یَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا
یکى از آنها گفت اى خدیجه غم مخور که ما فرستاده پروردگاریم نزد تو و خواهران توئیم من سارهام و این آسیه دختر مزاحم که رفیق تو است در بهشت و این مریم دختر عمران و این کلثوم خواهر موسى بن عمران است، خدا ما را فرستاده که مانند زنان از تو پذیرایی کنیم. یکى سمت راستش نشست و یکى سمت چپش و سومى برابرش و چهارمى پشت سرش.
فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِكَ النُّورُ وَ دَخَلَ عَشْرٌ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ كُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مَعَهَا طَسْتٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِبْرِیقٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ فِی الْإِبْرِیقِ مَاءٌ مِنَ الْكَوْثَرِ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِی كَانَتْ بَیْنَ یَدَیْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْكَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَیْنِ بَیْضَاوَیْنِ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْكِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالثَّانِیَةِ ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ ع بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاء وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ
فاطمه پاک و پاکیزه متولد شد و چون به زمین آمد، نورى از او درخشید تا به همۀ خانه هاى مکه پرتو افکند و جایى از شرق و غرب زمین نماند مگر آنکه در آن تابید و ۱۰ تن حور العین که هر یک طشت و ابریق بهشتى داشتند وارد شدند و آب از کوثر آوردند و به زنى که برابرش بود دادند و او را با آب کوثر شست و دو پارچه سفیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک و عنبر برآورد و او را در یکى از آنها پیچید و با دیگرى سر و رویش را بست و زبان به دهنش گذاشت و فاطمه گفت: گواهم که جز خدا معبود حقى نیست و پدرم رسول خدا (ص) و سید انبیاء است و شوهرم سید اوصیاء و فرزندانش سادات اسباط.
ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ یَضْحَكْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ ع وَ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِكَةُ قَبْلَ ذَلِكَ وَ قَالَتِ النِّسْوَةُ خُذِیهَا یَا خَدِیجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَكِیَّةً مَیْمُونَةً بُورِكَ فِیهَا وَ فِی نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ أَلْقَمَتْهَا ثَدْیَهَا فَدَرَّ عَلَیْهَا فَكَانَتْ فَاطِمَةُ ع تَنْمِی فِی الْیَوْمِ كَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی الشَّهْرِ وَ تَنْمِی فِی الشَّهْرِ كَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی السَّنَةِ.
سپس به آنها سلام کرد و نام آنها را گفت و آنها باور کردند و خندیدند و حوریان خرسند شدند و به هم بشارت دادند و اهل آسمان به ولادت فاطمه به یکدیگر بشارت دادند. در آسمان نورى تابید که ملائک پیش از آن ندیده بودند و آن زنها گفتند اى خدیجه او را پاک و پاکیزه برگیر که خودش و نسلش زکیه و پر میمنت و مبارکاند. شاد و خرم او را گرفت و پستان به دهانش نهاد و به او شیر داد. فاطمه در هر روز به اندازۀ یک ماه بزرگ میشد و در یک ماه به اندازۀ یک سال.
انتهای پیام/