به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تایمز، ۱۳ مهر ۱۴۰۰ بود که در سن ۷۵ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. هنرمندی که هنوز دیالوگ معروف «دیجیتالم کجا بود؟!» او از یادِ مخاطبان نرفته است. یا ترانه معروفی که همیشه زمزمه میکرد و این روزها روی سنگِ قبر او نقش بسته است.
«ای دریغ از عمر رفته/ سوز و سودای گذشته» بخشی از ترانهای که بارها زمزمه میکرد و مردم هم هر بار دوست داشتند با صدای بازیگر محبوبشان بشنوند. امروز ۱۳ مهرماه است که دو سال است فتحعلی اویسی دیگر نمیتواند این ترانه را زنده برایمان بخواند. از زدن باران بر شیشه بگوید و قطرههایی که رشته رشته فرو میریزند.
او دیگر در میان ما نیست که نقشهای ماندگار دیگری در سریالهای طنز تلویزیون رقم بخورد. اما پس از مرگ او هم هنوز تکرار جملات و ضربالمثلهای ماندگارش «بدون شرح» بیدریغ خنده بر لبان ما مینشاند. یکی از آنها «دیجیتالم کجا بود؟!» است که آخرش این دیجیتال همه دنیا را گرفت اما فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را نابود کرد.
شاید چقدر خوب این نکات را آن زمانها در سریال «بدون شرح» میگفت و روزی همین اتفاقات افتاد. نامِ نیکی که هنوز در سینما و تلویزیون میدرخشد. فتحعلی اویسی در میان ما نیست اما در هر مناسبت و برای هر اتفاقی کاری برای عرضه دارد و مخاطب با نقش مروان او در «تنهاترین سردار»، نقش «رجاء ابن ابی ضحاک» در سریال “ولایت عشق” یا آقای کاووسی در «بدون شرح» و خیلی از کارهای سینمایی و تلویزیونی دیگر همذاتپنداری میکند.
جالب است بدانید که این هنرمند فقید در جوانی برای تحصیل در رشته سینما به آمریکا رفته بود و در دانشگاه ایالتی تگزاس در سال ۱۳۵۳ فارغالتحصیل شد. به محض پایان تحصیلاتش در ۳۳ سالگی، به ایران بازگشت تا در رشتهای که تحصیل کرده، فعالیت کند.
آغاز فعالیت سینماییاش، بازی در فیلم «قدغن» از علیرضا داوودنژاد در سال ۱۳۵۷ بود. او پس از اتمام تحصیل عضو سیمای جمهوری اسلامی ایران شد و در دهه ۱۳۶۰ در فیلمهای بسیاری بازی کرد و چند فیلم را هم کارگردانی کرد. اویسی در اوایل دهه هفتاد دوباره به کارگردانی روی آورد و سومین فیلم بلندش «مریم و میتیل» را ساخت که فیلم موفقی بود.
کار موفقی که این روزها میتوان در آستانه جشنواره فیلم کودک و نوجوان آن را به عنوان یک الگوی برای ساخت آثار کودکانه و نوجوانانه قرار داد. به گفته دوستانش وقتی میخواست «مریم و میتیل» را بسازد بسیاری با توجه به سابقه کاریاش در سینما، تعجب کردند سراغ چنین فیلمنامه و کاری رفته است. اما او همیشه به سینمای کودک و نوجوان اعتقاد داشت و این نکته را یادآور شده بود بازیگران و هنرمندان خوب امروز سینمای ایران برای خوب آموختن هنر و هنرمندی یک بار خودشان را در آزمون سخت کار در عرصه کودک و نوجوان قرار دادهاند.
نکته دیگری که بارها فتحعلی اویسی به آن اشاره میکرد؛ اگرچه چندان علاقهای به کار رسانهای و حضور در گفتوگوهای مطبوعاتی نداشت این نکته بود: لازم است تازهواردهای سینما و عرصه بازیگری، خلاقیت و نوآوری و رفتارِ حرفهای بیش از هرچیز امروز باید قابل توجه باشد.
فتحعلی اویسی در نیمه دوم دهه هفتاد در تلویزیون بسیار فعال بود. در سینما هم بازی ماندگار او در فیلمهای «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵)، «سرب» (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۷)، «هی جو» (منوچهر عسگری نسب، ۱۳۶۷)، «بانو» (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۰)، «جهان پهلوان تختی» (علی حاتمی و بهروز افخمی، ۱۳۷۶) و «مومیایی ۳ »(محمدرضا هنرمند، ۱۳۷۸) در یادها مانده است.
انتهای پیام/