دیدارنیوز _ شاهرخ جباری ارفعی*: هشتمین رئیسجمهوری اسلامی ایران در همان آغازبهکار در تابستان ۱۴۰۰ روستا را در سیاهه اقداماتش قرار داده بود. معاونت توسعهٔ روستایی او طی فراخوان پیامکی ابتدا از اعضای شوراهای اسلامی روستاهای سراسر کشور نظرخواهی کرد. اندکی بعد این نظرخواهی عمومی شد و گویا قرار بر این بود که منتخبان شوراها در نشستی حضوری مسائل را مطرح کنند که از جمعبندی فراخوان و برگزاری نشست اطلاعی در دست نیست.
رئیسی در ۹ مهر ۱۴۰۰ در نشست با مردم یاسوج گفت: «جهادسازندگی باید احیا شود و ایجاد دوبارهٔ آن برای آباد کردن روستاها و مناطق محروم کشور لازم است.» چندروز بعد وزیر وقت جهادکشاورزی در جمع روستاییان گفت: «رئیسجمهور مهلت ۲۰روزه مشخص کرده تا در این مدت دربارهٔ احیای جهادسازندگی تصمیمگیری شود.» و ادامه داد: «روستاها مجدداً به متولی واقعی خود که همان جهادسازندگی است، برخواهند گشت تا اقتصاد و تولید روستاها رونق بگیرد.» حاصل کار، اما تغییر نام و ساختار یک شورایعالی موجود بود؛ شورایی به نام شورایعالی عشایر که در ۱۳ مهر ۱۳۶۵ با تصویب هیئت وزیران شکل گرفته و در سال ۱۳۹۹ به شورایعالی عشایر و توسعهٔ روستایی تبدیل شده بود، در ۱۶ آذر ۱۴۰۲ با تغییر نام و ساختار به شورایعالی جهادسازندگی، امور عشایر و توسعه روستایی تبدیل شد.
شورایی که ۲۱ نفر از اعضای آن را مقامات عالی سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور بهعنوان اعضای حقوقی و هفت نفر دیگر هم بهعنوان اعضای حقیقی تشکیل میدهند و دبیرخانهٔ آن در معاونت ریاستجمهوری مستقر است. اینکه این شورای جدید تاکنون چند جلسه برگزار کرده است و مصوباتش چه اثر ملموسی بر کار و زندگی روستاییان و عشایر داشته، موردنظر این یادداشت نیست بلکه پرسش این است که آیا با تشکیل این شورایعالی اهداف اعلامشده از طرف مسئولان یعنی احیای جهادسازندگی و رونق اقتصاد و تولید روستاها تحقق یافته است؟ اگر چنین است دیگر ایجاد یک دستگاه اجرایی جدید با اهداف مشابه در برنامهٔ هفتم توسعه چه هدفی را دنبال میکند؟ در ماده ۵۱ برنامهٔ هفتم توسعه دولت مکلف شده است در سال اول اجرای برنامه با استفاده از امکانات، منابع و نیروی انسانی موجود و همچنین با رعایت قوانین مرتبط برای اهداف تمرکز امور روستاها، افزایش جمعیت و مهاجرت معکوس، رونق تولید و اشتغال و نهایتاً ارتقای نقش روستا در تولید ملی یک دستگاه اجرایی ایجاد کند.
با مرور آنچه در این سه سال در موضوع روستاها اتفاق افتاده است، ملاحظه میشود دربارهٔ این موضوع هم مثل اکثر موارد دیگر در کشور ما روند امور بهصورت وارونه طی میشود! یعنی بهجای آنکه ابتدا دربارهٔ یک موضوع مطالعه صورت بگیرد؛ سپس با استفاده از نتایج مطالعه سیاستها و خطمشیها تعیین شود و بعد از آن به برنامهریزی و اجرا برسد، در همان ابتدا به سراغ تشکیلات میروند! بهطور خلاصه: هدف اعلامشده در آباد کردن روستاها، احیای جهادسازندگی اعلام شده است؛ بدون آنکه عملکرد این نهاد در دوران فعالیت خود مورد ارزیابی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آن مشخص شده باشد. سپس احیای جهاد به تغییر ساختار و نام یک شورایعالی سیاستگذار موجود ختم شد، اما این شورا از سیاستگذاری فراتر رفت و اینک نوبت به تولد یک دستگاه اجرایی جدید رسیده است؛ با این توجیه که با استفاده از امکانات و نیروی انسانی موجود در دستگاه دولتی تشکیل شود. گز نکرده پاره کردن و دمیدن سرنا از سر دیگر از ضربالمثلهای رایج در کشور ماست.
*عضو پیشین شورای عالی جنگل
Source link