گروه دفاعی خبرگزاری تایمز ـ محمدمهدی یزدی: نیمههای شب ۱۳ دیماه سال ۱۳۹۸ بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محور مقاومت یکی از سرداران و فرماندهان بهنام خود را در پی حمله موشکی پهپادهای آمریکایی در فرودگاه بغداد از دست داد و شوک عظیمی به مردم منطقه و حتی در سطح جهانی وارد شد،
فرماندهای که از کرمان برخاست و رشادتهایش در دفاع مقدس زبانزد همه بود و سپس برای مقابله با اشرار و تأمین امنیت به جنوب شرق کشور رفت، اما قابلیتها و توان حاج قاسم بهگونهای بود که فرمانده معظم کل قوا از آن در جهت تقویت جبهه مقاومت و مردم مظلوم منطقه استفاده و ایشان را به سمت فرماندهی نیروی قدس سپاه منصوب کرد.
۴ سال از شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بههمراه ابومهدی المهندس و یارانشان میگذرد و امروز پس از تحولات منطقه و ضربه سنگین طوفان الاقصی به رژیم صهیونیستی شاهد تأثیرات و نقش این شهید بزرگوار در به قدرت رساندن جبهه مقاومت هستیم.
در این راستا با سردار محمدجعفر اسدی از فرماندهان باسابقه نیروهای مسلح و معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا(ص) که بعد از سردار شهید حسین همدانی فرماندهی مستشاران سپاه در سوریه را بهعهده داشت، به گفتگو نشستیم.
***
تایمز: بهمناسبت سالگرد خدمت شما رسیدیم تا یک رویهای از اینکه هم آشناییتان با شهید از کجا شروع شد و اینکه اصلاً ایشان از کجا به این مقام رسید که نهفقط در ایران بلکه در کل دنیا حاج قاسم را بهعنوان یکی از بزرگترین مبارزان علیه ظلم میشناسند؟
سردار اسدی: آشنایی ما با این شهید بزرگوار به روزهای اولیه دفاع مقدس برمیگردد که ایشان به جبهه آمده بود و بنا شد که یک تعدادی از برادران، تیپها را درست کنند؛ آقای حسین خرازی یک تیپ بهنام تیپ ۱۴ امام حسین(ع)، آقای احمد کاظمی یک تیپ بهنام ۸ نجف، آقای قاسم سلیمانی یک تیپ بهنام تیپ ۴۱ ثارالله، آقای احمد متوسلیان یک تیپ بهنام ۲۷ حضرت رسول(ص) و آقای رئوفی یک تیپ بهنام تیپ ۷ ولیعصر(عج) که همه اینها بعداً تبدیل به لشکر شدند.
در آن ایام ما برخورد کردیم به یک برادر کرمانی که بنا بود تیپ درست کند، در پایگاه منتظران شهادت که مشهور به گلف بود، ایشان آمد پیش ما و یک صحبت اولیه کرد و ما هم سفارشات لازم را کردیم که امکانات لازم تیپ را به ایشان بدهیم چون حکم را داده بودند، احکام را آقای محسن رضایی و قبلش آقای رشید که عملیات بود میداد.
این باب آشنایی ما با برادر سلیمانی شد. ما هم یک تیپ بهنام تیپ ۳۳ المهدی(عج) را از برادر عزیزمان سردار فضلی در آن زمان تحویل گرفتیم و عموماً کنار هم بودیم،
ابتدا به ایشان ابلاغ شد که تیپش را لشکر کند و بعد هم به ما و البته ما تا یک مدتی هم زیر بار نمیرفتیم، بهخاطر اینکه نیازی نبود ولی نهایتاً به ما اجبار کردند و مهر لشکر را زدند و تیپ المهدی، لشکر شد.
منتها عموماً هم درخواست خودمان بود و هم قرارگاه عموماً ما را در عملیاتها کنار هم میگذاشت و همدیگر را کمک میکردیم و کار به جایی رسید که از طرف قرارگاه بهخاطر این اخوت و برادری که ما داشتیم، تشویق هم شدیم.
دیگر تا زمان شهادت حاج قاسم، این اخوت و برادری و رفتوآمد خانوادگی بین ما بود. زمان دفاع مقدس چون ایشان از کرمان میآمدند عبورشان از شیراز بود و برای بازگشت به مرخصی با هم هماهنگ میکردیم و هر دو با خانواده راه میافتادیم از اهواز به شیراز میآمدیم و یک روز یا کمتر پیش ما میماندند و بعد به کرمان میرفتند. بعدش هم که به تبریز رفتیم، باز ایشان با خانواده یک هفته پیش ما ماندند، عموماً وقتی به مشهد مشرف میشدیم، در راه بازگشت از کرمان میرفتیم و یکی دو روز منزل ایشان میماندیم و این برادری و رفاقت تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت.
تایمز: در مورد جهاد و اقدامات حاج قاسم در دفاع مقدس و کرمان و امنیت جنوبشرق و مقابله با اشرار موارد بسیار زیادی مطرح شده، ولی شاید بهنوعی اوج فعالیت و معروفیت و محبوبیت ایشان در منطقه و کشورهای مسلمان، بابت فرماندهی نیروی قدس است، ایشان بهچهصورت وارد نیروی قدس شد و اساساً ماهیت این نیرو با توجه به اسمی که دارد یعنی نیروی قدس چیست؟
سردار اسدی: البته جهانی شدن در نیروی قدس درست است ولی محبوبیت آقای سلیمانی از همان اوایلی که تیپ درست کرد و بعد لشکر ۴۱ ثارالله شد بین مردم کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان شکل گرفت و یک جایگاه رفیع پیدا کرد، بعد که دفاع مقدس تمام شد، بسیاری از این رزمندهها که هشت سال در جنگ بودند احساس کردند که دیگر به درس و زندگیشان برسند اما قاسم یک روز هم بهدنبال زندگی به آن معنا نرفت بلکه سراغ اشرار منطقه در سیستان و بلوچستان و کرمان و هرمزگان رفت.
برخوردی که او با اشرار داشت خیلی حکیمانه بود، با آنهایی که فریب خورده بودند صحبت و خلعسلاحشان کرد یعنی با آنها قهرآمیز برخورد نکرد، لذا جوانمردانه برخورد کرد، البته با آنهایی که شرور بودند و راه بازگشت نداشتند قهرآمیز برخورد کرد.
اینگونه بود که روز به روز، ماه به ماه و سال به سال محبوبتر و مشهورتر میشد، تا سال ۱۳۷۶ که من از استان فارس به تهران آمدم و جانشین فرمانده نیروی زمینی شدم، قاسم هم همان زمان آمد و فرمانده نیروی قدس شد.
* ماجرای تهیه و ارسال شبانه مهمات برای بالکان توسط حاج قاسم
آن ایام که حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شد، درگیری در بالکان (جنگ بوسنی) بود من هیچوقت فراموش نمیکنم، ساعت نزدیک یک بعد از نصف شب بود، من خانه بودم، تلفن زنگ زد و گوشی را برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوالپرسی کردم، احوالپرسی را قطع کرد ـ یک اصطلاحی کرمانیها دارند میگویند «به خود بگرد» یعنی بجنب و زود باش ـ گفتم “چه شده؟”، گفت “مهمات میخواهم، اینها را بنویس”، گفتم “این موقع؟!”، گفت “سؤال نکن، بنویس”،
یک لیستی را گفت و من هم نوشتم، گفت “تا قبل از اذان صبح اینها را میخواهم”! گفتم “مرد حسابی، من الآن از کجا اینها را بیاورم؟”، گفت “من اینها را میخواهم، مگر تو جانشین نیروی زمینی نیستی؟! من اینها را میخواهم”!
من آن شب زنگ زدم به آقای کوثری که فرمانده لشکر ۲۷ بود، گفت “بچهها الآن کرج هستند و من اینجا دسترسی ندارم”، همانطور که قاسم با من برخورد کرده بود با آقای کوثری برخورد کردم و گفتم که “آقا، یک قفل است دیگر، آن را میشکنید، بعد مهمات را مستقیم به نیروی قدس ببرید”.
میخواهم بگویم آنقدر این آدم (حاج قاسم) مصمم بود که تا قبل از نماز صبح مهمات آورده شد و بار کردند و به بالکان فرستاد، این تصمیم و شجاعت و جوانمردی ایشان اقتضا میکرد که کار خیلی خوب پیش برود.
* حاج قاسم خرجِ موشکی نیروی قدس بود
در مورد نیروی قدس هم، خب، قبل از آمدن حاج قاسم این نیرو تشکیل شده بود و فعالیت داشت ولی توانمندی و کارش به این حدی که قاسم آمد نبود، ایشان بود که کار را به این صورت روی ریل انداخت از دوستیها و جایگاه و هرچیزی برای پیشبرد کارش استفاده میکرد و بحمدالله یک تحول بسیار بزرگ در نیروی قدس ایجاد شد و قاسم نیروی قدس را نیروی قدس واقعی کرد.
گرچه در نیروی قدس زمینهاش بود و افرادی در آن زحمت کشیده بودند منتها زحمات آنها یک زحمات عادی بود و بهقول ما یک خرجِ موشکی در نیروی قدس پیدا شد و نیروی قدس را ارتقا داد و تأثیرات آن از بالکان و لبنان شروع شد و بعد بهتدریج به فلسطین و سوریه رفت.
آقای سلیمانی یک انسان بسیار شجاع بود، روستای ایشان حدود ۱۵۰ کیلومتر از کرمان به ارتفاعات میرود که اتفاقاً الآن زیر برف است بهاسم روستای قناتملک. طبیعت انسانهایی که در ارتفاعات زندگی میکنند شجاعت است ولی واقعاً ایشان نسبت به بقیه آنهایی که آنجا زندگی میکنند آدم شجاعتری بود، او بسیار انسان باادبی بود، هرکسی ادب ایشان را میدید شیفته محبت و ادبش میشد، همچنین انسان باوفایی بود وقتی با کسی دوستی میکرد واقعاً به آن وفادار بود.
در همه زندگیاش جوانمردی موج میزد و بااخلاص بود، کاری که میکرد واقعاً خالصانه و برای خدا بود، سادهزیست بود هیچ وقت دنبال تشریفات و… نبود و از اول چه در لشکر و چه زندگی شخصی که با او سروکار داشتیم این را میدیدیم.
عشقش به اهلبیت(ع) خیلی قوی بود، خصوصاً به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، خیلی عاشقانه اشک میریخت و خیلی عاشقانه برخورد کرد. او یک سرباز واقعی ولایت فقیه بود چه در زمان حضرت امام(ره) چه در زمان مقام معظم رهبری. حاج قاسم با مردم خیلی صمیمی و آدم مردمداری بود، در دستگیری از ضعفا زبانزد بود و دست هرکسی را که ضعیف بود، میگرفت.
او در کارهایش هم خیلی قاطعیت داشت نمونهاش اینکه آن شب اینطور قاطعانه با اینکه من دوستش بودم ساعت یک بعد از نصف شب من را از خواب بیدار میکند و میگوید “به خود بگرد، بجنب”.
سردار سلیمانی در احترام به خانواده شهدا بیبدیل بود، من کسی را ندیدم آنقدر نسبت به خانواده شهدا احترام داشته باشد، در مسیر هم که میرفت به شهید حسین پورجعفری میگفت “تلفن عیال فلان شهید یا مادر فلان شهید را بگیر من صحبت کنم”، هم حضوراً سرمیزد و هم تلفنی صحبت میکرد.
از طرف دیگر، ایشان اشراف اطلاعاتی خیلی عالی به مسائل مختلف کل دنیا داشت و مسلط به مسائل اطلاعاتی بود، همتش هم یک همت بلند بود، اینکه میگویند “همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند” مؤید همین موضوع بود، میان همه این محاسنی که داشت، یک حسن دیگر حاج قاسم شوخطبعی او بود و با آنهایی که خیلی رفیق و نزدیک میشد شوخیهای زیادی میکرد.
* شوخی حاج قاسم در جزیره قشم
سال ۷۵ یک رزمایشی در منطقه جزیره قشم بود، تقریباً همه لشکرها آمده بودند، ما هم فرمانده لشکر ۱۹ فجر بودیم، دو سه تا از برادرانی که در بخش اطلاعات ما در زمان دفاع مقدس در المهدی بودند و قاسم را هم میشناختند، دعوتشان کردم بهعنوان بسیجی به منطقه آمدند و به جایی هم نگفته بودم چون خودمان فرمانده لشکر بودیم دعوتشان کردیم و آمدند.
این برادران به من گفتند که “اجازه میدهید گشتی در جزیره بزنیم؟”، دو تا موتورسیکلت آنجا بود و آنها سه نفر بودند، دو تا موتور را برداشتند، پسر ما هم آنجا بود و او را هم با خودشان بردند و ۴ نفر شدند و گفتند “گشتی در جزیره بزنیم و بیاییم”.
طولی نکشید، یک ربع یا ۲۰ دقیقه بعد بود که تلفن داخلی من زنگ خورد، برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوالپرسی کرد و گفت که “اسدی، بیرون موتورسوار داری؟”، گفتم “چطور؟”، گفت “یک تریلی دو تا موتوری را زیر گرفته است، اصلاً قابل شناسایی نیستند و چند نفر بندههای خدا زیر چرخ تریلی رفتند”!
یک لحظه دنیا روی سرم خراب شد، با خودم گفتم “بچه خودم هیچ، بچههای مردم چه؟ من چرا گفتم بیایند؟”، به حاج قاسم گفتم “کجا؟”، گفت “نزدیک مقر ما”. من سریع سوار ماشین شدم باور کنید اصلاً نمیدانستم چطور رانندگی کنم، به محل رفتم هرچه نگاه کردم نه تریلیای دیدم و نه جای تصادفی، اجباراً به مقر برگشتم، دیدم حاج قاسم دم چادر ایستاده بود از دور میخندید، من رسیدم گفتم “این تریلی کجا بوده؟”، گفت “حالا بیا.”، باز گفتم “تریلی کجاست؟”، که چشمم افتاد دو تا موتور سالم و بچهها هم در چادر ایشان دارند چای میخورند، منظور از شوخطبعی حاج قاسم این نوع مزاحهایی است که گاهی خیلی سنگین بود.
ایشان محاسن زیادی داشت و این محاسن سبب شد جایگاه او را رفیع کند، این اخلاصی که ایشان داشت یعنی هر کاری که میکرد واقعاً برای خدا و حفظ اسلام انجام میداد و این جمله مشهور ایشان که “ما امام حسینی هستیم” یا ایران را حرم میداند در همین راستا است.
حاج قاسم کمالات زیادی داشت و این سبب شد هم در کشور و خارج از کشور ارتقا پیدا کند، اطلاعات و توانمندی بیانش خوب بود، سراغ هرکسی میرفت بلافاصله او شیفته محبت ایشان میشد. شما حساب کنید شخصیتی با آن وضعیت در روسیه است مثلاً آقای پوتین، حاج قاسم به آنجا میرود و یکی دو ساعت صحبت میکند و پوتین قانع میشود که به سوریه بیاید و به سوریه میآید و آنطور شیفته اخلاق آقای سلیمانی شد و احترام زیادی برایش قائل بود.
تایمز: بیشک شخصیت ایشان فراتر از افراد عادی بود که به این جایگاه رسیدند و یکی از ویژگیهایی بارز ایشان این بود که خودشان شخصاً در همه موارد نظارت میکردند یعنی اگر لازم بود شخصاً به عراق میرفتند، اگر لازم بود در سوریه شخصاً ورود میکردند. شاید از نظر کلاسیک و یک نیروی نظامی غیر از سپاه، همچنین چیزی خیلی نمود و بروز نداشته باشد که یک فرمانده در این جایگاه شخصاً در همه حوزهها حاضر و ناظر باشد اما این حضور و نظارت ایشان در صحنه بوده است که توانست تأثیرش را بالا ببرد، این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
سردار اسدی: در دنیا یک سری قانون است که بعضاً بینالمللی است، یعنی همه جای دنیا این قانونها را قبول کرده و اعمال میکنند، یکی از قانونهایی که در دنیا مرسوم است در رابطه با نظامیهاست که یک نظامی در محل کارش جایگاهش کجاست، در جبهه جایگاهش کجاست و یک هرم درست میکنند از گردان و تیپ و لشکر و در همهجای دنیا این جا افتاده است. وقتی جنگ میشود میگویند قاعده کل این هرم باید در خط مقدم باشد که سربازها و درجهدارهای پایین هستند و فرمانده دسته باید پشتسر دستهاش باشد، فرمانده گروهان باید پشتسر این افراد باشد، فرمانده گردان عقبتر میرود، فرمانده تیپ عقبتر و فرمانده لشکر فاصلهاش با خط مقدم ۶۰ کیلومتر میشود و باید در یک جای امنی باشد که گلوله توپ و موشکی به او اصابت نکند تا بتواند فرماندهی کند، همه دنیا هم این را پذیرفتهاند اما در زمان دفاع مقدس، سپاه این قاعده را بههم زد،
یعنی آن سربازی و فردی که در خط مقدم بود، حسین خرازی، احمد کاظمی، قاسم سلیمانی و مهدی باکری را میدید که کنار دست خودشان هستند و این فرماندهان اگر یگانی را طلب میکردند، میگفتند “بیا”، نمیگفتند “برو”، چون فرمانده لشکر باید دستور بدهد که تیپ فلان حرکت کند و به کمک فلان تیپ برود ولی فرماندهان ما خودشان در خط بودند و میگفتند “فلان تیپ حرکت کند پیش من بیاید”.
* حاج قاسم پیش از جلسه با بشار اسد با موتور از خط مقدم بازدید میکرد
لذا این روش میان فرماندهان سپاه مرسوم شده بود و تا روزهای آخر سردار قاسم سلیمانی که (به سوریه) میآمد و با آقای بشار اسد جلسه داشت، با اخوی ما سوار موتور میشد و در خط مقدم نسبت به موضوعات توجیه میشد که اگر خواست دستوری بدهد تا کاری انجام شود خودش به آن مسلط باشد و ببیند میتواند این کار انجام شود یا خیر و بچههای مردم را جلو بفرستد یا نفرستد.
یعنی از صفر تا صد را خودش انجام میداد به همین دلیل بهمحض اینکه به بغداد وارد میشود، خیلیها گفتند که “اگر آن روز چهارشنبه قاسم وارد بغداد نمیشد، بغداد و نجف و کربلا و همه رفته بود و تمام شده بود.”، خیلی از افراد وقتی قاسم را دیدند از داخل ماشین پیاده شدند زیرا داشتند میرفتند.
* سردار سلیمانی ۱۲ قرارگاه در عراق ایجاد کرد
قاسم سریع آنجا را سازماندهی کرد و ۱۲ قرارگاه تشکیل داد و قرار شد ۴ قرارگاه بغداد را حفظ کنند، و ۸ قرارگاه جلوی حرکت داعش را بگیرند.
همان روزهای اول و دوم بهخاطر خباثتی که داعش نشان داده بود، موجب شده بود مردم با یک تماس تلفنی از جانب عوامل داعش شهرها را خالی کنند و در نتیجه شهرها به دست داعش میافتاد، در این زمان حاج قاسم وارد شد و خودش جلو افتاد، با فرماندهی حاج قاسم نیروها با داعش مقابله کردند و آنها را پس زدند و بعد از حفظ بغداد، نجف و کربلا شروع به پیشروی کردند،
لذا سیاسیون، نظامیون، روحانیون و همه مردم عراق دیدند که یک شخصیتی مثل قاسم سلیمانی آمد و نجاتشان داد، این نتیجه همت بلند، خاکی بودن، شجاع بودن و برنامهریزی قاسم بود.
حاج قاسم توانست این کارها را بکند و لذا هرجا میبینیم نیروی قدس کاری را پیش برده، نشئت گرفته از حرکت قاسم است و قاسم سلیمانی است که واقعاً این درخت بسیار کوچک را در لبنان اینطور تنومند کرد که امروز مقابل استکبار قدرتنمایی کند.
* نیروی قدس فقط برای آزادی قدس نیست
تایمز: قطعاً شهید سلیمانی نقش بیبدیلی در خیزش و بیداری محور مقاومت و ملتهای منطقه داشتند و بالاخره نیروی قدس براساس اسمش هدفش آزادی قدس است، اخیراً شما مصاحبهای کرده و فرموده بودید “حاج قاسم در فلسطین و غزه حضور پیدا نکرده بود”، از طرفی خیلی هم مطرح شد از آن طرف که میگویند “ایران به حماس و جهاد سلاح میدهد و آنها را تجهیز میکند”، لذا با توجه به صحبتهایی که رهبر انقلاب داشتند تجهیز کردن رزمندگان فلسطینی حتی اگر صورت بگیرد کار اشتباهی نیست، همانطور که الآن غربیها به اسرائیل سلاح میدهند، اما این را بفرمایید که؛ حاج قاسم چطور توانست حماس و جهاد را که ۷۰ سال زیر ضربه و ظلم و محاصره هستند تبدیل به همچنین نیرویی کند که بعد از بیش از ۸۰ روز هنوز اسرائیل نتوانسته است حتی به یکی از خواستههایش برسد؟ حاج قاسم در تجهیز کردن و باوری که به فلسطینیها داده شد، چقدر نقش داشت؟
سردار اسدی: کمی به عقب برگردم، درست میگویید این گام اول است یعنی نیروی قدس فقط برای قدس نیست، قدس هدف اولیه است، بهعنوان مثال ما وقتی عملیات فتح المبین را انجام میدهیم منظور آزادی دشتعباس نیست این یک هدف است یا وقتی خرمشهر را آزاد میکنیم یکی از اهداف، آزاد کردن خرمشهر است ولی هدف نهایی که خرمشهر نیست.
قدس اولین قدم یعنی مقدمه آزادی همه انسانها از اسارت است، مردم فلسطین بیش از هفتاد سال است که اسیر هستند آنها هم که اسیر نیستند آواره و بهگونه دیگری اسیرند. حضرت امام رحمة الله علیه قصد کرد که این آزادی انسانها را شروع کند، آن هم در زمانی که دو استکبار جهانی یعنی شوروی سابق و آمریکا کره زمین را بین خودشان تقسیم کرده بودند.
شوروی سابق کشتیاش سوراخ شد به گل نشست و از حرکت افتاد ولی آمریکا تا همین الآن هم این رویه را ادامه داده است و مثلاً میگوید “این کشور گاو شیرده است”، از این واضحتر که نمیشود گفت، این چیزی نیست که کتمان شود و بگویند که “مثلاً ما برای عمران و آبادی یک کشور آمدیم”، نه رسماً میگویند “ما برای غارت آمدیم”.
این همه طلایی که در فرانسه است از کجا آمده؟ سیاهپوستها در کشورهای آفریقایی چه گناهی کردند که باید نوکری فرانسه را کنند و طلا استخراج کنند و برای فرانسه بفرستند که بیش از دو هزار و ۵۰۰ تن طلا آنجا انبار شود؟
لذا در آن زمان امام تصمیم گرفت این غارتگران را سر جای خودشان بنشاند، شروعش این بود که یک غاصب و جانی و خائن که در کشور خودمان بود اول باید تکلیفش را روشن کنیم، در همین راستا ایشان شاه را نصیحت کرد و او نصیحت را گوش نداد و با امام برخورد کرد و انقلاب شکل گرفت و پیروز شد و نتیجهاش فروپاشی یک حکومت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی بود و ریشه گندیده شاهنشاهی از کشور ما پاک شد،
لذا امام آمدند و فضا را دگرگون کردند و دشمنان میخواستنداین انفجار نوری را که در ایران اتفاق افتاد، خاموش کنند و تمام شیاطینی که در ایران بهعنوان سفارتخانه جاسوسخانه داشتند شروع به طراحی توطئه کردند؛ کومله، دموکرات، خلق عرب و خلق مسلمان، خوانین فارس، جنگلهای شمال، سیستان و بلوچستان، اصلاً جایی نبود اینها رها کرده باشند، در همین تهران منافقین بهصرف اینکه یک کاسب ریش داشت او را میکشتند، این مقابله با انقلاب بود.
اما دیدند انقلاب خیلی قویتر از اینهاست لذا یک همسایهای را که ۸ لشکر داشت، بلافاصله ظرف چند ماه به ۱۲ لشکر رساندند یعنی ۴ لشکر به آن اضافه کردند، این لشکرها سلاح و مهمات و آموزش میخواست و همه اینها را بلافاصله در عراق ایجاد کردند و با ۱۲ لشکر زرهی و مکانیزه و پیاده به ۵ استان کشور حمله کردند بهامید اینکه کار را تمام میکنند، وقتی خبرنگار با صدام صحبت میکند میگوید “ادامه صحبتهایمان هفته آینده در اهواز باشد” و…
تایمز: این ادعا روی کاغذ درست بود؟
سردار اسدی: بله، همین را میخواهم بگویم این اتفاقی است که امام رقم زده است ـ و سربازش هم از آن نشئت گرفته است، قاسم یک سرباز حضرت امام است ـ امامی که یک عبا و قبا و شاید یک تسبیح در جیبش باشد یا نباشد اما یک همچنین تصمیمی میگیرد و ما میبینیم ظرف ۱۵ سال موفق میشود و کشور را قبضه میکند و مرغ طوفان را فراری میدهد. این امام چنین سربازهایی را تربیت کرده است، این سرباز میرود غزه را درست میکند که بیش از ۵۰ سال سکوت کرده بود، اسرائیلیها ترس و وحشتی در دل همه اعراب درست کرده بودند که کسی یارای رویارویی با آنها را نداشت. سه ارتش در منطقه از ارتشهای برتر بودند ارتش مصر، اردن و سوریه و ظرف شش روز اسرائیلیها آنها را شکست دادند و اعلام کردند “چهکسی میخواهد با من همنبرد شود؟”.
حال از این طرف فلسطینیها در زندان و محاصره بودند و آسمان و دریایشان تحت پوشش اسرائیل و دور تا دورشان هم که دیوار بتنی داشتند، در صداوسیما از من سؤال کردند که “شما آنجا فرمانده بودید چگونه سلاح و مهمات و… میبردید؟”، گفتم “من از شما سؤال میکنم؛ کسی که دور تا دورش دیوار بتنی است و صبح میخواهد بیرون بیاید و از این دیوار بتنی عبور کند برای کارگری تا پول جزئی برای معاش خود دربیاورد، تفتیش بدنی میشود و غروب خسته برمیگردد و از دستگاه ایکسری عبور میکند چطوری میشود سلاح ببرد؟ اینها که در زندان هستند چطور میشود به آنها آموزش داد؟”
* آیا رزمندگان حماس در فضای مجازی میتوانند آموزش ببینند؟ چگونه با پاراماتور پرواز میکنند؟
یادم هست آن زمانی که در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ انتفاضه شروع شده بود با سنگ مقابله میکردند در ایران یک گونی فلاخن برای من فرستاده بودند که “اینها را بفرستید برای فلسطینیها که با فلاخن سنگ بیندازند.”، حال حاج قاسم کاری کرده است که وقتی از آمریکاییها در مورد تجهیزات فلسطینیها سؤال کنیم، میگویند “کار کار ایران است ولی نمیدانیم چطوری!”، از خود اسرائیلیها هم سؤال کنید میگویند “ما ۸ هزار جاسوس داریم ولی نمیدانیم این سلاحها چطور دستشان میرسد. اینها چطوری آموزش میبینند؟”، آیا در فضای مجازی میشود آموزش ببینند؟ چگونه با پاراماتور پرواز میکنند؟ اسلحه دست میگیرند؟ از دیوار بتنی عبور میکنند آن طرف مینشینند و عملیات میکنند؟ اینها کجا آموزش دیدند؟ کی آموزش دیدند؟ چند نفر آموزش دیدهاند؟ اینها مجهولاتی است که بعداً برای مردم مشخص میشود.
حالا الآن قاسم درست است که شهید شده است ولی در همه جای کره زمین هست و میخواهم بگویم این کاری که قاسم و نیروی قدس کرده است، آمریکاییها در آن ماندهاند از آن طرف میگویند که “نه، ایران دست نداشته است”، از این طرف میگویند که “اگر ایران نبوده است پس چهکسی بوده است؟ غیر از ایران کسی نمیتواند اینها را تجهیز کند و امکانات بدهد، کسی جرئت نمیکند”.
میخواهم بگویم که قاسم یک چهره جهانی شد و هر انسان باشرفی و باوجدانی شیفته قاسم میشود و به حول و قوه الهی این طوفان الاقصی مقدمهای است برای آزادی همه انسانها از طاغوت چون این بیداری در آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و همه کشورها مشاهده میشود. این مردمی که در خیابان میآیند و پرچم فلسطین میآورند قطعاً دولتهایشان مخالفند و با آنها مقابله میکنند و بسیاری را میگیرند زندانی و شکنجه میکنند ولی این مقدمه است، همان مقدمهای که ما توانستیم در سایز کوچک آن در ایران در مقابله با شاه و ساواک انجام دهیم.
من دو موضوع را بگویم که بهنظر خودم مهم است؛ قبلاً حضرت آقا فرمودند “خرمشهرها در پیش است”، بهنظر من این طوفان که در قدس و غزه اتفاق افتاد بهمراتب جایگاهش بزرگتر از فتح خرمشهر است، اخیراً نیز فرمودند که “ما به قله نزدیکیم”، اگر ما به همین دو جمله ایمان داشته باشیم یقین میکنیم که این مسیر در حال به انتها رسیدن است، دشمن هم این را میفهمد که آنقدر دستوپا میزند.
سال گذشته شاهد بودید در این مملکت چهخبر بود این رسانهها همه دست به دست هم داده بودند دلارها و یوروها همه سرازیر شده بودند طوری که بعضی از مؤمنین مأیوس شدند و بسیاری از این آدمهای آنچنانی کاملاً امیدوار شدند که “کار تمام است”، یکی از دوستان صحبت میکرد میگفت “اینها واقعاً نمیفهمند این کشتار که از بسیج و نیروهای انتظامی و مردم شد، در سال ۶۰ هم بیشتر از این در تهران از این مردم کشتند در حالی که جنگ هم بود اما نتوانستند کاری کنند حالا که ریشههای انقلاب اینقدر محکم شده است، واقعاً نگران این هستند که انقلاب مثلاً با این اقدامات آسیب ببیند.”، نه، امام فرمودند “بکشید ما را ما قویتر میشویم”، الآن کشتاری که در غزه میشود انصافاً زمینه پیروزی همه مستضعفین جهان خواهد شد.
امام فرمودند “ما آنچه داریم از محرم و صفر و عاشوراست”، عاشورا دو وجه که بیشتر ندارد؛ یک طرف خبیثهایی هستند که به جسد و طفل ششماهه هم رحم نمیکنند یک طرف هم مظلومینی هستند که حق با آنهاست ولی کسی این حق را برنمیتابد، امروز هم حق با مردم غزه است، به این بچههای کوچک غزه نگاه کنید ببینید چهمرامی دارند این بچه چهار پنج ساله اینطوری دستش را بلند میکند “یارب یارب” میگوید، این چیست؟ چهکسی او را تربیت کرده است؟ آن بچهای که برای خواهر یا برادر خودش تلقین میگوید، یعنی چه؟ یعنی اعتقاد به قیامت دارد.
* تفکر حماس الآن در انگلیس و فرانسه و آلمان و… است
از آن طرف هم چهره خباثتی که در دنیا بی مثل و مثال است نمایش داده میشود، تو که میگفتی “شش روز سه ارتش را پاک کردم”، این رزمندگان حماس که جمعشان ۱۲۰۰ و ۱۳۰۰ نفر بیشتر نبود به شما حمله کردند و آنقدر قلدرمآبانه گفتید که “ما حماس را از بین میبریم اسرایمان را هم پس میگیریم”، حالا کجاست؟ یک هفته ده روز یک ماه و دو ماه چقدر؟ چند هزار تن بمب باید بریزید روی مردم بیسلاح و مظلوم و گرسنه و تشنه؟ این است توانمندی شما؟ این را دنیا میبیند و من فکر میکنم این کار بسیار ارزشمندی بود، هرچقدر شما دلار و یورو در دنیا مصرف میکردید که بتوانید یکدهم این بیداری به مردم دنیا بدهید محال بود ولی مردم غزه مجانی برای شما و مردم دنیا این بیداری را آوردند و پرده را کنار زدند و گفتند “ببینید، تماشا کنید واقعیت این است”، و این لطف خداست.
بهنظر من ما به قله نزدیکیم و یکی از قهرمانان این قله قاسم سلیمانی است که توانست این کار در منطقه انجام بدهد کاری که همه سؤال میکنند حتی اسرائیلیها سؤال میکنند “ما که اینهمه بر غزه تسلط داریم اینهمه ماهواره اینهمه هواپیماهای بدون سرنشین، ۲۴ ساعت نگهبانی میدهند، اینهمه نیروهای اطلاعاتی داریم اینهمه جاسوس داریم، این اتفاق چگونه افتاده است؟ یک کار خارقالعاده بوده است و کسی نمیتواند آن را کتمان کند.
تایمز: برآوردتان از آخر موضوع طوفان الاقصی چیست؟
سردار اسدی: بعضیها فکر میکنند تعداد اعضای حماس یک عدد است، ۱۰ ـ ۱۰۰ ـ ۲۰۰ و هزار نفر نیروهای خاص حماس هستند و اسرائیل همه اینها را از بین میبرد در حالی که الآن حماس یک مرام و یک فکر است و در کل کره زمین گسترش پیدا کرده است، چطور میتوانند آن را از بین ببرند؟ حماس یک فکر است و اگر تعداد پیروانش مثلاً ۱۰۰ هزار نفر بود الآن چند صدمیلیون انسان شده است، میخواهند حماس را از بین ببرند؟ حماس الآن در انگلیس و فرانسه و آلمان و… است، آن که الآن پرچم فلسطین را در دستش میگیرد و به خیابان میآید فکر حماس است، حماس گسترش پیدا کرده و در کل کره زمین منتشر شده است.
تایمز: با توجه به حضور شما در سوریه و بحث مقابله با داعش و جداییطلبان در منطقه، خاطرهای از حاج قاسم در سوریه بفرمایید.
سردار اسدی: همانطور که گفتم قاسم سرباز ولی فقیه بود چه در زمان حضرت امام چه بعدش مقام معظم رهبری لذا از ولی فقیه خیلی چیزها یاد گرفته بود و به آن عمل میکرد، یکی از این موارد جامعنگربودنش بود، یگانهایی که در سوریه ایجاد کرد شش یگان نمونه بود، لشکر فاطمیون، لشکر زینبیون، لشکر حیدریون، حزبالله، خود سوریها و…، یعنی اینطور نبود که بگوید “من از این مجموعه استفاده میکنم ولاغیر”، نه، حتی از مذاهب مختلف، مسیحی، سنی، شیعه، دروزی همه اینها را بهکار میگرفت.
* سردار سلیمانی در کشور قائل به چپ و راست نبود، ملاکش خدمت به مردم بود
حاج قاسم در کشور هم مثل بعضیها راست و چپ و این چیزها نداشت به هرکسی که خدمت میکرد هر عنوانی که داشت احترام میگذاشت، نمیگفت مثلاً “این چپ است من راست”، و یا بالعکس، میگفت “این فرد خادم است و باید به او احترام گزارده شود”،
به بچههایی که در جبهه بودند چه در جبهه دفاع مقدس و چه در جبهه سوریه و لبنان و عراق و یمن و فلسطین و افرادی که مرامشان جبههای بود احترام میکرد، کاری نداشت که از کدام خط و ربط هستند لذا در سوریه هم ایشان واقعاً خیلی تلاش کرد تا توانست آقای بشار را قانع کند که از بسیج مردمی میشود استفاده کرد و این کار را هم کرد و دفاع وطنی راه افتاد یعنی همان بسیج که واقعاً نیروی بیبدیل ماست و همگی مدیون این مردم قهرمانی هستیم که بهعنوان بسیج در همه عرصهها حضور دارند، لذا آنجا هم این موضوع کار کرد و الحمدلله در سوریه توفیقات زیادی داشت و بحثهای زیادی راجع به سوریه هست.
* مقاومت یمن نتیجه کار حاج قاسم است
تایمز: در خصوص یمن چطور، نکتهای از حاج قاسم در خصوص یمن دارید و موضوع یمن را چطور ارزیابی میکنید؟
سردار اسدی: ما در احادیث و اخبارمان نسبت به یمن خیلی سفارش شده است، از قدیم یادم هست همه بزرگان و علما نویدهایی از یمن میدادند. استکبار تصمیم گرفت متأسفانه مثل همان کاری را که با ما کردند و عراق را که یک کشور اسلامی بود به جان ما انداختند، عربستان را هم که یک کشور اسلامی است به جان یمن انداختند و امیدشان این بود که این یمن و زیدیهای یمن را بهطور کامل پاک کنند ولی الحمدلله الآن شما میبینید آنی که از همه کشورهای اسلامی قویتر برای دفاع از غزه به میدان آمده یمن است و این نتیجه کار قاسم است.
با اینکه پایش به زمین یمن نرسیده ولی افرادی فرستاده است، یک برادر میرود ۴ سال بدون زن و بچه و زندگی شخصیاش شبانهروز آنجا کار میکند یا حسن آقای ایرلو هم یک تحولی در یمن ایجاد کرد، حاج قاسم این نوع افراد را پیدا میکرد و به یمن میفرستاد که با آموزشهایی که به برادران یمنی دادند و کارهایی که به آنها سپردند و امکاناتی که برای آنها فراهم کردند، موجب شدند آنها روی پای خودشان بایستند و دفاع کنند و پیروز شوند و امروز هم مدافع اصلی فلسطین در کشورهای مختلف کره زمین، یمن است.
الآن کشتیهایی که بهمقصد فلسطین اشغالی میروند یا از آنجا میآیند نگران یمن هستند، بعضیها از ترس میروند راهشان را آنقدر دور میکنند که بخشی از کره زمین را دور بزنند تا به اقیانوس هند بیایند.
* ۹۹درصد ایرانیها نمیدانند ناو هواپیمابر آمریکا کِی به خلیج فارس میآید و کِی میرود
یک روزی در دنیا رسم شده بود که اگر آمریکاییها به یک کشوری اعلام میکردند که مثلاً “ما ناو هواپیمابرمان را بهسمت شما حرکت میدهیم”، همه مسئولین آن کشور دستها را بالا میبردند اما امروز تقریباً میتوانم بگویم ۹۹ درصد از ایرانیها نمیدانند ناو هواپیمابر آمریکا کِی به خلیج فارس میآید و کِی میرود، اصلاً برایش حسابی باز نمیکنند.
اینکه حضرت امام فرمودند “ما در جنگ ابهت هر دو ابرقدرت را شکستیم و نقاب از چهره اینها برداشتیم” همین است، همین الآن در دریای سرخ آمریکاییها هستند، چرا نمیتوانند هیچ غلطی کنند؟ وقتی یمنیها اقدام میکنند چرا آنها کاری نمیتوانند بکنند؟ در حالی که بهاصطلاح ۴ پابرهنه یمنی با یک خنجر این کارها را میکنند، ابرقدرت و شیطان بزرگ اگر راست میگوید برود جلویشان را بگیرد.
تایمز: در پایان اگر نکتهای مدنظر شما هست بفرمایید.
سردار اسدی: مقام معظم رهبری فرمودند امروز بزرگترین کار، جهاد تبیین است و بیان حقایق برای مردم یک جهاد است، چون دشمن تلاش میکند جای جلاد و مظلوم را با هم عوض کند و این کار را در خیلی موارد کرده است.
ببینید، یک مرام میگوید “اگر آمریکا اراده کند ظرف یک ساعت ایران را کن فیکون میکند”، یکی هم میگوید “ترامپ قمارباز همه ایران و نیروهای مسلح نیاز نیست من قاسم سلیمانی با همین نیروی قدس برای تو کافی هستم”، اینها دو مرام متفاوت است. آن طرف هنوز از آمریکا میترسد و در گوشه ذهنش این است که بیش از ۴۰ سال است هرچه در توان داشته پای کار آورده است، شما فکر میکنید صدام با ما میجنگید؟ نه، همه اسکتبار پشتسرش بودند و او را هل میدادند جلو، و آخرسر هم بهدست خودشان به درک واصل شد و این نعمت بزرگی بود که نصیب ما شد والّا در کشورهای عربی از او قهرمان درست میکردند اما این بحثها همه دود هوا شد و رفت.
علیایحال ما مردم خوبی داریم و بهلطف خدا رسانههای خوبی داریم که این رسانهها وظیفهشان را خوب انجام میدهند و این مردم هم استفاده میکنند و چند روز دیگر هم خواهید دید علیرغم اینکه تبلیغات سوء علیه انتخابات میشود انتخابات خوبی برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/+