دیدارنیوز _ حسن بهشتیپور*: سرانجام سیزده روز پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، ایران حملات مقابله به مثل خود را از طریق حمله موشکی و پهپادی به اهداف متعددی در اسرائیل به اجرا گذاشت. درمورد موثر و بازدارنده بودن این حملات باید منتظر ارزیابیهای بعدی باشیم، اما همینقدر که بزرگترین حملات موشکی و پهپادی در سالهای اخیر علیه رژیم متجاوز اسرائیل طراحی و با موفقیت اجرا شده است، میتواند دو مسیر کاملا جداگانه را پیش روی منطقه باز کند.
مسیر اول پذیرش این واقعیت از سوی نتانیاهو و حامیانش در داخل و خارج اسرائیل است که پاسخ ایران دفاعی بوده و باید از گسترش بحران در همین مرحله جلوگیری کرد. استدلال بایدن برای نتانیاهو که آمریکا در حملات متقابل اسرائیل مشارکت نمیکند، نشان دهنده تمایل کاخ سفید برای مهار بحران در همین مرحله است. به ویژه آنکه تاکید میکند همینقدرکه اسرائیل توانسته اکثر موشکها را رهگیری کند، موفقیت محسوب میشود! به نظر میرسد آمریکا گسترش بحران در سطح منطقه خاورمیانه را به نفع خود ارزیابی نمیکند، زیرا این موضوع موجب بالا رفتن احتمال شروع یک جنگ منطقهای خواهد شد.
مسیر دوم پیگیری سیاست جنگ طلبانه نتانیاهو است، زیرا او به خوبی میداند اگر جنگ غزه به هرشکلی متوقف شود، اولین قربانی او است که به دلیل سیاستهای اشتباه خود طی دو سال گذشته مجبور به کناره گیری خواهد شد. در واقع نتانیاهو همان مسیری را دنبال میکند که اولمرت بعد از جنگ سی و سه روزه در لبنان پشت سر گذاشت؛ بنابراین نتانیاهو میکوشد سایر اعضای کابینه جنگ را با خود همسو کند و با انجام حملات جدید علیه ایران، وارد مرحله جدیدی از قمار سیاسی و نظامی در منطقه شود. اگر این مسیر انتخاب شود، اسرائیل در عمل باید در چند جبهه به صورت هم زمان وارد جنگی شود که نتیجه آن حتی برای کارشناسان نظامی اسرائیلی و آمریکایی قابل پیش بینی نیست.
اکنون پرسش اساسی این است که طی چند روز آینده کدام یک از این دو مسیر، در پیش گرفته میشود؟ در پاسخ باید گفت با حملات ایران با بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک دور برد، اکنون مفهوم سیاست “صبر استراتژیک” بیش از گذشته روشنتر شده است. زیرا در حملات بامداد ۲۶ فروردین ایران نشان داد دکترین “صبر استراتژیک” به منظور وارد آوردن ضربه در زمان و مکان مناسب با هدف بازدارندگی از سوی نیروهای مسلح ایران در پیش گرفته شده است. درحالی که پیش از این از مفهوم “صبر استراتژیک” برداشت میشد که ایران برای توجیه درگیر نشدن مستقیم با آمریکا و اسرائیل، این راهبرد را در پیش گرفته است.
اما حملات نخستین ساعات ۲۶ فروردین نشان داد خردورزی برای جلوگیری از گسترش بحران و در همان حال وارد کردن ضربه موثر و متقابل به متجاوزان در میدان طراحی شده از سوی ایران و نه از سوی دشمن، از مشخصات بارز این استراتژی دفاعی محسوب میشود.
براین اساس دکترین “صبر استراتژیک” پاسخ دقیقی برای خنثی سازی استراتژی “هزار خنجر” و “کوبیدن سرافعی” است که طی چند سال اخیر از سوی اسرائیل، علیه ایران به کار گرفته میشود؛ بنابراین نتانیاهو طی ساعتها و روزهای آینده هر تصمیمی که بگیرد از دو احتمال پیش گفته شده خارج نیست، درهر صورت به نظر میرسد اسرائیل مجبور به تغییر استراتژی خود در مقابله با ایران خواهد شد. در واقع حاکمان تل آویو یا ادامه حکومت نتانیاهو را میپذیرند و ترجیح میدهند با تکرار حملات اینبار به صورت مستقیم به ایران، وارد مرحله جدیدی از نابودی امکانات خود و کشورهای منطقه شوند و یا بر سر عقل میآیند و یا سرانجام نتانیاهو جنگ طلب و نفرت افکن را مجبور به تغییر رویه خود خواهند کرد.
*کارشناس مسائل بین الملل
Source link