به گزارش ایمنا، هادی خانیکی در صفحه با انتشار عکسی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: این سطور را در حالی مینویسم که تزریق شیمیدرمانی در بیمارستان آغاز شده است و من همچنان «با امید بدون خوشبینی» در اندیشه گفتوگو بر سر سرطانم.
بخشی از یادداشت او به شرح زیر است:
«من این روزها به سرعت از ابتلا به بیماری سرطان پانکراس مطلع شدم، شتاب و آگاهی از درد و ضرورت ورود سریع به روند درمان به خودی خود میتوانست و میتواند موجب نگرانی و دلهره و هراس باشد.
رویاروییام با این رخداد و ترسیم تصویر واقعی آن بنا به منطق فهمی که از هستی و خالق آن، انسان و رنجها و تواناییهایش و جهانهای مختلفی که تاکنون در آنها زیستهام، دارم، مرا به مسیری متفاوت در گفتوگو بر سر بیماری و اکنون و آیندهاش کشاند. بنا به این منطق هیچ رازی در بیماری سرطان نیست که باید نهفته بماند. ناگفتنیهای سرطان تنها ناشناختگیهای درد و درمان است، برای بقیه جوانب آن نیازی به پردهپوشی نیست.
داستان ابتلا به سرطان و تلاشهای سنجیده و معقول برای درمان آن در قالب همان جستارهای روایی، فضایی مملو از همدلی، همدردی، همراهی و همکاری میآفریند که فرد، خانواده، دوستان و پزشک را به دنیایی دیگر میبرد. به راستی میتوان خدا را در این میان بهتر دید و به امید به صورتی واقعیتر دل بست. توانش ارتباطی و قدرت گفتوگو در چنین وضعی روشنتر به چشم میآید. اگر این دنیای من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات میآید، قدری متفاوت است، تنها به عنوان یک تجربه یا یک زیست متفاوت بپذیرید و در غیر این صورت به آن در قالب پروتکلی مفید در ارتباطات سلامت بنگرید.
این سطور را در حالی مینویسم که تزریق شیمیدرمانی در بیمارستان آغاز شده است و من همچنان «با امید بدون خوشبینی» در اندیشه گفتوگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با دیگران و هم با خدای خود. کتاب «درد که کسی را نمیکشد» جاناتان فرنزان را که شامل پنج جستار درباره گمشدههای خلوت و شلوغی است، میخوانم و از آن بهره میبرم. نکته آغازین این اثر پندی ارتباطی دارد که میگوید: «سکوت وقتی حربه کارسازی است که کسی، جایی، انتظار صدایت را داشته باشد.» بنا به تجربه زیسته این روزهایم، نتیجه میگیرم که «سرطان کسی را نمیکشد.» و روایت من هم از رویارویی با آن این است که «بهبود و رهایی از بیماری وقتی دیدنی است که کسی و جایی، امید آن را داشته باشد» و به واقع میبینم که این امید دیدنی است.»