حوزه علوم انسانی در ایران، به عنوان یکی از حوزههای مهم آموزش عالی همواره با چالشها و ناکارآمدیهایی مواجه بوده است. بر همین اساس، محققان کشور عوامل مؤثر بر ناکارآمدی علوم انسانی را در دانشگاههای ایران مورد بررسی قرار دادند.
به گزارش ایسنا، در میان علوم مختلف، علوم انسانی رابطه محکمتر و استوارتری با مفهوم توسعه و پیشرفت دارد. با وجود این، گزارشها حاکی از آن است که وضعیت تولید علم در ایران در حوزه علوم انسانی چندان رضایتبخش نیست. با توجه به اهمیت این حوزه، پژوهشگران با انجام یک مطالعه تجربه زیسته دانشجویان علوم انسانی را در خصوص ناکارآمدی این حوزه در دانشگاههای ایران مورد بررسی قرار دادند.
برای انجام این مطالعه با ۵۵ نفر از دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، در مورد ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران مصاحبه انجام شد.
پژوهشگران صحبتهای شرکتکنندگان در این مطالعه را مورد تحلیل قرار دادند و اطلاعات بهدستآمده را دستهبندی کردند. براساس بررسیهای انجام شده؛ مشخص شد که از نظر این دانشجویان، ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران، در سه محور «عوامل انسانی»، «عوامل آموزشی» و «عوامل ساختاری و بنیادین» قرار دارند.
بر اساس نظر این شرکتکنندگان عوامل انسانی مؤثر در این ناکارآمدی، شامل «پایین بودن سطح علاقه و انگیزش دانشجویان»، «فقدان استاد متخصص»، «نداشتن سیاست پژوهشمحوری مسؤولان آموزشی»، «تلاشگر نبودن دانشجویان»، «برخوردها و بازخوردهای سرد» و «کارایی نامناسب مدیریت انسانی» است.
همچنین دانشجویان شرکتکننده در این پژوهش، عوامل مختلفی را به عنوان عوامل آموزشی مؤثر در ناکارآمدی علوم انسانی معرفی کردند. این عوامل شامل موارد زیر هستند:
– عدم ارتباط بین نهاد علم و جامعه؛
– تقدم عرضه بر تقاضا (متناسب نبودن سرفصلهای مصوب در حوزه علوم انسانی با مسائل روز کشور و برنامهریزیهای کلان کشور)؛
– نبود تعاملات فکری در محیط کلاس؛
– حضور ناآگاهانه دانشجویان (بسیاری از دانشجویان به دلیل عدم شناخت کافی از رشتههای علوم انسانی، ناآگاهانه وارد این حوزه میشوند)؛
– حاکم بودن فضای خشک و بیروح در محیط آموزشی؛
– به محاق رفتن علوم انسانی (اولویت دادن به گفتمان فنی مهندسی در برنامهریزی آموزش عالی و به حاشیه رفتن علوم انسانی)؛
– بهروز نبودن پژوهشهای علوم انسانی؛
– بومی نبودن مباحث تئوری و عملی؛
– عدم جایگاه مطالعات بینرشتهای در دانشگاهها؛
– کیفیت نامناسب و آشفتگیهای تئوریکی (کمبود نظریهپردازی صحیح و معضل روششناختی نظریهپردازی در علوم انسانی)؛
– ضعف روحیه کارآفرینی بسیاری از پژوهشگران؛
– بیتوجهی به نظرات دانشجویان؛
– کاربردی نبودن پژوهشهای علوم انسانی؛
– و ….
بر اساس بررسیهای پژوهشگران در این مطالعه، شرکتکنندگان مباحثی مانند «نگاه تبعیضآمیز بین حوزههای علوم انسانی و دیگر حوزههای علمی»، «عدم به کارگیری معیار علمی در گزینش دانشجو»، «ضعف ترجمهها»، «تسلط گروههای رادیکال و بیسواد»، «نگرش منفی مسؤولان آموزشی به علوم انسانی» و «ضعف مکانیزم کنترل کیفیت و بهینهسازی» را به عنوان عوامل ساختاری مؤثر در ناکارآمدی علوم انسانی معرفی کردند.
به گفته پژوهشگران این مطالعه، چالشهای مهمی در نظام آموزش عالی، کشور را از نیل به اهداف پیش رو باز داشته که ریشه بسیاری از آنها را باید در خود سازمان، سبک رهبری و مدیریت نظام آموزش عالی جستوجو کرد.
این محققان معتقدند که باید در راستای توسعه و تقویت فعالیتهای پژوهشی در علوم انسانی، شرایطی فراهم شود که تصور مسؤولین و نگرش و ذهنیت اجتماعی منفی راجع به جایگاه علوم انسانی و سودمند نبودن آن، اصلاح شده و زمینهها و شرایط مناسب و مطلوب برای اجتهاد علمی و ایدهپردازی در آن فراهم شود.
در انجام این تحقیق، بتول بهشتی؛ کارشناس ارشد برنامهریزی درسی دانشگاه تهران، سعید صفائیموحد؛ دکترای برنامهریزی درسی شرکت ملی نفت ایران و خسرو باقری؛ استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران با یکدیگر مشارکت داشتند.
یافتههای این مطالعه، تابستان ۱۴۰۰ به صورت مقاله علمی با عنوان «ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران بر اساس تجربه زیسته دانشجویان: یک پژوهش پدیدار شناختی» در فصلنامه «سیاست علم و فناوری» زیر نظر مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور منتشر شده است.
انتهای پیام