ایسنا/آذربایجان غربی ۲۵ نفر از خبرنگاران رسانههای کشور صبح چهارشنبه دوم تیرماه سال گذشته برای بازدید از طرح های ستاد احیای دریاچه ارومیه عازم نقده شدند که اتوبوس آنان در ۱۵ کیلومتری این شهرستان دچار حادثه شد؛ در این حادثه ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی خبرنگاران ایرنا و ایسنا جان خود را از دست دادند.
به گزارش ایسنا؛ این کلیت یک حادثه خوفناک و دردناکی است که برای همکاران خبرنگارمان در بازدیدی که قرار بود پر از خبرهای امیدبخش برای محیط زیست باشد، بود اما دریغ که مخابره کنندگان این حادثه خود سوژه خبری شدند و جامعه خبری را شوکه و داغدار کردند.
سهیل فرجی، عکاس ایسنا در واحد آذربایجان غربی که از سرنشینان همان اتوبوس بود، در آستانه سالگرد حادثه غم انگیز درگذشت مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی، در گفتوگو با ایسنا، اتفاقات آن روز را بازخوانی کرد.
“ساعت حدود ۱۱ شب اول تیرماه ۱۴۰۰، رئیس بخش عکس ایسنا با بنده تماس گرفت و گفت که عکاسی که قرار بود همراه خبرنگاران برای بازدید از تونل انتقال آب به دریاچه ارومیه، به نقده سفر کند کرونا گرفته و جهت حضور من در تیم خبرنگاران برای این برنامه در روز ۲ تیرماه، هماهنگیهای لازم انجام شد و مقرر شد ساعت ۷:۳۰ صبح در فرودگاه ارومیه به خبرنگاران اعزامی از تهران ملحق شوم.
من هم پس از هماهنگی با روابط عمومی ستاد احیای دریاچه ارومیه در استان، دوم تیر ماه ساعت ۷ صبح همراه همکاران ستاد احیا به فرودگاه ارومیه رفتیم و منتظر ماندیم تا خبرنگاران برسند، که در این حین توقف اتوبوسی در جلوی فرودگاه نظر من را به خود جلب کرد که بعدا متوجه شدم قرار است با این اتوبوس تور خبری برگزار شود.
پس از مدت کوتاهی خبرنگاران اعزامی وارد محوطه فرودگاه شدند و پس از احوالپرسی و معرفی خود به همکار فقید ایسنا یعنی مرحوم مهشاد کریمی همگی سوار اتوبوس شده و مستقیم به سمت سد کانی سیب و نقده حرکت کردیم.
مرحوم کریمی در نیمه جلوی اتوبوس ردیفهای ۴ یا ۵ نشسته بود و من هم ردیف عقب اتوبوس را انتخاب کرده بودم. در طول مسیر حرکت، حس کردم که زمان رسیدن ما به سد، طولانیتر از وقتی است که ۱.۵ ماه پیش همراه اکیپ استانداری برای تهیه گزارش رفته بودیم. اتوبوس با سرعت بسیار کمی حرکت می کرد.
اواسط مسیر حرکت به سمت سد، در مکانی برای استراحت و صرف چای توقف کردیم و پس از خوش و بش با سایر همکاران سوار اتوبوس شده و وارد محوطه اداری سد کانی سیب شدیم.
پس از حرکت به سمت سد، توسط مسئولان مربوطه در محل، اطلاعاتی به خبرنگاران داده شد و پس از گرفتن عکس و فیلم از پشت سد به سمت ورودی تونل انتقال آب حرکت کردیم. در ورودی تونل اطلاعات مختصری به خبرنگاران داده شد و پس از تعویض لباس و پوشیدن چکمه، سوار واگن و داخل تونل شدیم که مرحوم کریمی، من و چند نفر از خبرنگاران دیگر سوار یک واگن شدیم که با همراهی چندتن از کارکنان سد داخل تونل حرکت کردیم و که در طول مسیر مهندسین پروژه توضیحاتی ارائه میدادند.
در همین زمان متوجه شدم، قرار است مراسم جشن ازدواج مرحوم کریمی چند روز دیگر برگزار شود و برای همین همکاران در طول مسیر شادباش و تبریک می گفتند.
نزدیک ۳۰۰ متر مانده به انتهای تونل در مسیر حرکت، حدود ۴۰ نفر از کارکنان مشغول به کار بودند و پس از توضیحات مسئولین امر و علت کندی اجرای پروژه، برخی از همکاران توسط بالابر و برخی از مسیر پله از تونل خارج و سوار اتوبوس برای برگشت به سمت نقده شدیم.
خاطرم هست حدود ساعت ۵ عصر بود که مسئول ستاد احیای دریاچه ارومیه که از تهران همراه خبرنگاران بود از حاضران در اتوبوس پرسید با توجه به اینکه دو تا سه ساعت از برنامه تدوین شده عقب هستیم، آیا برای صرف ناهار توقف کنیم یا به مسیر ادامه بدهیم که پس از اتفاق نظر جمع، قرار شد از مسیری به سمت محلی برای صرف ناهار که( احتمالا در خود نقده مشخص کرده بودند) حرکت کنیم.
با این که اتوبوسی که در اختیار ما بود مناسب سفرهای طولانی جادهای نبود، با توجه به عقب بودن از برنامه، مسیری که برای حرکت اتوبوس انتخاب شد، فرعی و با وضعیت آسفالت نامناسب و غیراستاندارد برای اتوبوس بود.
بر اساس جی پی اس گوشی، نزدیک ۱۵ دقیقه به نقده باقی مانده بود که کمک راننده با حالت پریشان از ما خواست که کمربندها را ببندیم. در آن لحظه تصور کردم احتمالا به پلیس راه نزدیک شدیم. اما هرچه دنبال کمربند گشتم آن را پیدا نکردم. در عرض چند ثانیه در پیچ اول، ماشین متمایل به چپ کردن به سمت کمک راننده شد و من به سمت جلو پرت شده و به قفسه سینه من ضربه وارد شد.
صدای داد و بیداد از داخل اتوبوس بلند شد، در حال شکرگزاری از بخیر گذشتن اتفاق رخ داده بودیم که کمتر از ۳۰ ثانیه نگذشته بود که در پیچ اصلی، اتوبوس به سمت راننده چپ شد و بسیاری از همکاران به این سو و آن سوی اتوبوس پرتاب شدند.
در حالی که صندلی اتوبوس را چسبیده بودم احساس درد شدید در ناحیه گردن و قفسه سینه داشتم و صدای همکاران را در حالت نیمه هوشیار می شنیدم که میگفتند، احتمال آتش سوزی اتوبوس وجود دارد و باید هرچه سریعتر اتوبوس را ترک کنیم. در همان حال وخیم از انتهای اتوبوس خارج شدم. همه میگفتند دو نفر جراحت شدید دارند که بعدا متوجه شدیم مرحوم کریمی ویاسینی بودند.
یادآوری لحظات آن حادثه دردناک و تاسف بار است. پس از خارج شدن از اتوبوس، هم کفش نداشتم هم از درد شدید نمیتوانستم راه بروم. در همین حال میدیدم که همکاران خانوم گریه و داد و بیداد می کردند، تجهیزات و وسایل من از اتوبوس به بیرون پرت شده بود و پس از پیدا شدن گوشی موبایلم فقط توانستم چند عکس از صحنه بگیرم که ساعت تلخ ۵:۵۲ توسط دوربینم ثبت شد… اما درد شدید اجازه ادامه عکاسی را از من گرفت.
کمتر از ۱۰ دقیقه پس از تماس با اورژانس، آمبولانسها به محل حادثه رسیدند و همه مجروحان و مصدومان را به بیمارستان نقده منتقل کردند. اما حدودا بعد از ۲ ساعت، با توجه به وخامت حال مصدومان تعدادی را به بیمارستان امام خمینی ارومیه منتقل کردند. ترومای قفسه سینه، ترومای شدید مهرههای گردنی و خونریزی قفسه سینه از جمله مواردی بود که در اثر واژگونی اتوبوس خبرنگاران بر من عارض شد و پس از ۴ روز بستری مرخص شدم اما تا ۲ ماه از عوارض این حادثه رنج میکشیدم.
چهره شاد و لبخند مرحوم کریمی را فراموش نمیکنم. باانتخاب وسیله نقلیه نامناسب، راه دسترسی ناامن و غیراستاندارد این حادثه بسیار تلخ رخ داد و من اکنون راوی این داستان غم انگیز شدم که ای کاش نمیشد.
حادثه واژگونی اتوبوس خبرنگاران اولین حادثه تلخ جادهای نبوده و چنین حوادثی متاسفانه بارها رخ داده که ای کاش زخمی که این گونه حوادث بر دلها میگذارد تلنگری برای مسئولان ذیربط باشد تا دیگر شاهد چنین حوادثی نباشیم.”
روح همکاران خبرنگار شاد
انتهای پیام