به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تایمز، «حنیف غفاری» کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی به شرح زیر، آتشبس بین حماس و رژیم صهیونیستی را مورد بررسی قرار داده است:
رهبر معظم انقلاب اسلامی از همان نخستین روزهای جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه تأکید داشتند که آثار و تبعات شکست صهیونیستها در عملیات طوفان الاقصی غیرقابل جبران میباشد و اساساً دشمن صهیونیستی قدرت تبدیل این شکست مطلق به پیروزی را نخواهد داشت. اکنون با گذشت حدود ۴۵ روز از جنگ غزه، این گزاره به اثبات همگان رسیده است.
نتانیاهو و گالانت اصرار داشتند که نابودی حماس در دسترس خواهد بود و پس از جنگ غزه، دیگر مقاومت فلسطین در نوار غزه وجود نخواهد داشت. فراتر از آن، مقامات ارشد رژیم اشغالگر قدس مُصِر بودند که در جنگ زمینی، ابتکار عمل با آنها بوده و کشف و احصاء تونلهای حماس و ارتباطات پیچیده و زیرزمینی طراحی شده در غزه پس از دسترسی به بیمارستان شفا ممکن خواهد بود. اکنون پس از شهادت حدود ۱۵ هزار انسان کودک و زن بیدفاع در نوار غزه، صهیونیستها بار دیگر به بنبست اطلاعاتی و میدانی در عرصه نبرد رسیدهاند.
قطعاً پذیرش آتشبس از سوی نتانیاهو، نقطه آشکارساز شکست صهیونیستها در جنگ غزه است و اگر پیشبینیها و محاسبات اولیه رژیم اشغالگر قدس و آمریکا در این میدان تحقق پیدا میکرد، قطعاً خبری از اصرار پشت پرده آنها مبنی بر توقف جنگ نبود. تاکتیک اعلامی و واقعی مقامات غربی، استمرار نسلکشی در غزه و جلوگیری از توقف جنگ بود.
حتی افرادی مانند بایدن و اولاف شواتس صدراعظم آلمان معتقد بودند که حتی یک آتشبس یکروزه و کوتاه، منجر به تجدید قدرت مقاومت فلسطین خواهد شد و صهیونیستها باید به صورت بیوقفه، به کشتار ساکنان غزه ادامه دهند. اما اکنون، بایدن و جوزف بورل در بیانیههایی نسبت به برقراری آتشبس در غزه استقبال کرده و حتی صمیمانه از بازیگرانی مانند قطر و مصر برای نقشآفرینی در این روند قدردانی میکنند!
مطابق آنچه روزنامه هاآرتص نوشته است، نتانیاهو در نهایت توافقی را پذیرفته که تا یک هفته قبل، خط قرمز وی محسوب میشد! به راستی در این معادله کدام بازیگر عقبنشینی کرده است؟! منازعه شدیدی که در جریان رأیگیری در کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی بر سر پذیرش توافق اخیر رخ داد نیز نشاندهنده همین شکست و ناکامی میباشد.
بنگویر وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر قدس صراحتاً این توافق را غیرقابل قبول و نشاندهنده عقبنشینی و شکست تلآویو دانست اما در نهایت کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی چارهای جز پذیرش آن نداشت. برقراری آتشبس در غزه، نقطه عطف دیگری پس از عملیات طوفانالاقصی محسوب میشود. ملتهای دنیا و نهادهای مستقل حقوق بشری در سایه سکوت وقیحانه سازمان ملل متحد و انفعال دولتهای عربی به پا خاسته و حسّ صهیونیسمستیزی در جهان به نقطه اوج خود رسیده است.
در این میان، برخی استراتژیستهای غربی و صهیونیستی فارغ از آنچه در میدان میگذرد، آیندهپژوهی جنگ غزه و مختصات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه در دوران پساجنگ را در دستورکار قرار دادهاند. سؤال اصلی اینجاست که این آیندهپژوهی یا آیندهنگاری، تا چه اندازهای با پیشفرضها و گزارههای انتزاعی اولیه و ثوابت محاسباتی دستگاههای فکری و امنیتی دشمن انطباق داشته است؟
فرسایشی شدن نبرد غزه بر خلاف آنچه نتانیاهو و حتی مقامات ارشد ارتش رژیم اشغالگر قدس تصور کرده بودند، به جای نقطه پیونددهنده صهونیستها، به نقطه واگرایی و اختلاف آنها تبدیل شده است. این اختلافات در روزهای ابتدایی نبرد در مناسبات و لایههای پنهان قدرت در تلآویو تبلور پیدا کرد و اکنون خود را به مناسبات آشکار در اراضی اشغالی تسری داده است.
مثلث ارتش، نهادهای امنیتی و کابینه ائتلافی عملاً منهدم شده و بازی “مقصرسازی” در خصوص ماهیت و تبعات عملیات طوفانالاقصی میان این سه رکن تشکیلدهنده قدرت در تلآویو آغاز شده است. هر سه بازیگر این معادله، تلاش میکنند یکدیگر را نسبت به سوءمحاسبه در قبال عملیات هفتم اکتبر و فراتر از آن، ناتوانی در سنجش ابعاد و دامنه ورود به جنگ زمینی غزه متهم سازند.
پیام این واگرایی مشخص است: جنگ غزه به سود صهیونیستها پیش نمیرود و هدف نابودی کامل حماس در نوار غزه، بیش از پیش دستنیافتنی به نظر میرسد. وقوع آتشبس اخیر، چنین گزارهای را به واقع اثبات خواهد کرد. پیروزی مقاومت در تحمیل شروط خود به دشمن صهیونیستی در آتشبس اخیر (چه به لحاظ کمّی و میدانی و چه محیطی و فرامتنی) نشان میدهد که روایتگری رسانهها و سیاستمداران غربی از جنگ غزه، تا چه اندازهای با واقعیت (استیصال اسرائیل در جنگ) در تعارض و تضاد قرار دارد.
انتهای پیام/؛