خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ فضل اله زرین جویی رئیس میراث فرهنگی و صنایع دستی معاونت گردشگری منطقه آزاد کیش طی یادداشت نوشت: واژه گردش و سیر و سیاحت در ادبیات ایرانیان از واژههای بسیار عمیق و پر تکرار محسوب میشوند. از منظر تاریخ فرهنگی ایران؛ گردشگری قبل از هر عنوان دیگری یک پدیده فرهنگی و انسانی است که برای اثبات این مطلب در قالب چند نکته به آن اشاره میکنیم:
نکته اول وجه انسانی و علمی سیر و سیاحت به صورت بسیار عمیق و برجسته در زندگی و آثار علمی و ادبی اندیشمندان و شاعران حکیم ایران، مانند ابوریحان بیرونی، سعدی، ناصرخسرو قبادیانی، خاقانی، ابوالحسن خرقانی و امثال ایشان مطرح شده است، شاید بتوان ابوریحان بیرونی را اولین و یا دست کم از اولین دانشمندانی دانست که گردشگری را با انگیزههایی علمی و مردم شناسانه تجربه کرده است و حاصل این تجربه را در کتاب التحقیق ما للهند (تحقیق درباره آنچه که در هند است که منظور فرهنگ و آداب و رسوم و جغرافیای مردم هند است) به نگارش در آورده است.
اکنون بعد از هزار سال از کاری که ابوریحان بیرونی انجام داده است پژوهشگران درباره جنبه مردم شناسانه گردشگری به تحقیق میپردازند. سفر نامه ناصرخسرو نیز مثال برجسته دیگری در همین زمینه است.
وجه انسان شناسانه گردشگری در شعر معروف خاقانی به خوبی نمایان است:
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان_ ایوان مدائن را آئینه عبرت دان که از منظر خاقانی گردشگری راهی برای تماشای تاریخ بشر است و درک ماهیت زمان و آنچه که زمان بی اعتباری آن را آشکارا جلوی دیدگان انسانهای تیزبین به نمایش میگذارد که گردشگری میتواند زمینه مناسبی برای یادگیری و درک عمیقی از عبرت باشد گویی انسان داستان زندگی خود را به نظاره مینشیند و با آن هم ذات پنداری میکند.
و همینطور در وجه اخلاقی و در تکریم گردشگر که شیخ ابوالحسن خرقانی با بیان «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکه به درگاه باری تعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد»
نکته دوم تاکید فراوان شاعران ایرانی به وجه روان شناسانه گردشگری تا جایی است که اشعار ایشان در این زمینه به صورت روزمره ضرب المثل مردم این سرزمین است مانند این شعر از سعدی شیرازی که: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی _ صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی.
چنانکه از نظر سعدی شناسان یکی از علل موفقیت سعدی شیرازی در نوشتن آثاری بزرگ مانند کتاب گلستان، سیر و سیاحت او و نظر در آداب و رسوم و فرهنگ ملل مختلف بوده است.
نکته سوم پیوند واژه سیر و سیاحت با اصطلاح سیر و سلوک شاید قویترین وجه گردشگری را در تاریخ فرهنگ ما رقم میزند.
شاهکار ادبی جهانی، منطق الطیر عطار نیشابوری، در قله این پیوند گردشگری با سیر و سلوک درونی انسان میدرخشد و عطار در قالب رمزی، مرغانی که هفت شهر عشق را سفر میکنند تا به ملاقات سیمرغ افسانهای برسند معنی بسیار عمیقتری از سیر و سیاحت و سفر را به نمایش میگذارد چنانکه بعداً مولوی درباره این اثر عطار چنین سروده است که:
هفت شهر عشق را عطار گشت. ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
بنابراین میتوان گفت در فرهنگ ما دو نوع از سفر و گردشگری همیشه مطرح بوده است که مفاهیم هر کدام از این دو نوع سیر و سفر در دیگری راه پیدا کرده و در نهایت به یک ترکیب رسیده است، سیر و سیاحت بیرونی که اکنون با عنوان جهانگردی و گردشگری نامیده میشود و سیر و سیاحت درونی که به عنوان سیر و سلوک معروف است دانشمندان و حکیمان و شاعران این سرزمین درباره ارزش هر دو گونه سفر و پیوند این دو با هم نوشته و سرودهاند و از منظر فرهنگ این سرزمین به هیچ وجه این دو را نباید جدای از هم دید چرا که این انسان است که موضوع هر دو است و همه چیزهای دیگر با او معنا و مفهوم مییابد.
بدون شک ما به عنوان فرهنگ ایرانی، برای یک جهانگرد و گردشگر که سیر و سفر را با تمامی مزایای مادی و معنوی اش دنبال میکند زمینههای تاریخی و فرهنگی بسیار غنی و عمیق در اختیار داریم که چند نمونه از آن را ذکر کردیم.
بی تردید هر ملتی دارای یک هویت جمعی است که به وقت شناساندن خود به دیگران از این هویت جمعی کمک میگیرد. این هویت جمعی در واقع شناسنامه یک ملت است و ملتی که شناسنامه نداشته باشد جایگاهی مهم نزد دیگر ملل ندارد این هویت جمعی همان چیزی است که حاصل حرکت تاریخی و رشد او در ابعاد مختلف مادی و معنوی است.
اگر یک ملت را به یک انسان تشبیه کنیم این هویت جمعی به مثابه حافظه اوست چنانکه روانشناسان معتقدند بین حافظه انسان و هویت او نسبت مستقیمی وجود دارد انسانی که حافظه نداشته باشد بدون شک آیندهای نیز ندارد چرا که او در زمان متوقف میشود و ارتباط خود را با تجربه پیشین خود از دست میدهد.
موزهها و اماکن تاریخی و به طور کلی میراث فرهنگی ما، همان حافظه تاریخی ماست که سرمایه پیشرفت ما در آینده است. ایران به اعتراف دوست و دشمن دارای یک حافظه تاریخی بسیار غنی است که میتواند در صورت قدر دانستن آن، زمینه ساز تمدنی پویا در آینده باشد. هر ملتی نمیتواند موزه داشته باشد مگر اینکه دارای تاریخ مهمی بوده باشد. اینکه ما از این امکان برخورداریم و آثار تاریخی ما در مهمترین موزههای دنیا به نمایش گذاشته میشود بدین معنی است که تاریخ مهمی نیز داشتهایم.
این اهمیت تاریخی ما به واسطه نبوغ ایرانیان در زمینههای مختلف علم، هنر، سیاست، معماری، و.. بوده است. تا جایی که در مقاطعی مهم از تاریخ منجر به ایجاد تمدن و درخشش آن در کنار باقی تمدنهای بزرگ شده است. موزههای ما باید با این دیدگاه که حافظه تاریخی یک ملتی متمدن و مهم در تاریخ اند نقش خود را به خوبی بازی کنند و علاوه بر اینکه جایی برای گذران اوقات فراغت مسافران باشد بلکه منبعی برای احیا و باز زنده سازی فرهنگی ایران نیز باشند.
بنابراین میبایست علاوه بر استفاده از روشهای معمول سنتی و صرفاً اشیا محور، با زبانی جدید و استفاده از فناوریهای نوین و با شیوهای آموزش محور، روایتگر تاریخ و فرهنگ باشیم و سعی کنیم تاریخ گذشته را بازنمایی و ابهامات فراوانی که از تاریخ و تمدن در ذهن بازدید کننده وجود دارد را برطرف کنیم. گردشگرانی که سالانه وارد ایران میشوند بسیاری از ایشان انسانهای کنجکاوی هستند که درباره تاریخ و تمدن ایران مطالعه داشتهاند یا از طریق رسانههای تصویری مطالبی دیده و شنیدهاند و اکنون با حضور در این سرزمین در جستجوی واقعیتهای دیدهها و شنیدههای خود هستند.
آن نکته اساسی که مطلوب این گردشگران کنجکاو است، کیفیت میراث فرهنگی ایران از نگاه هنری و علمی است که ذوق هنری آنها را سیراب کند و روح خسته از زندگی مدرن آنها را حیاتی دوباره ببخشد.
بعضی از متفکرین معتقدند که انسان غربی وقتی وارد دنیای شرق میشود گویی دنبال گذشته از دست رفته خودش است در هر صورت اگر انسان غربی در شرق هویت خودش را جستوجو میکند بدین معناست که در شرق هنوز زمینه معنایابی در هنر و زندگی مردمانش وجود دارد و میتواند مایه امیدواری باشد که البته میراث فرهنگی ما نیازمند به امکاناتی است که مدیران و برنامه ریزان فرهنگی ایران، باید به آن بیندیشند و برای آن طراحیهای جامع و علمی داشته باشند.
Source link