فیلترهای سرامیکی ریخته گری

اندکی نقد و اندکی درد دل با هنرمندان «شاید باران شدی»

ایسنا/قزوین میزگرد نقد و بررسی تئاتر «شاید باران شدی» با حضور کارگردان و ۲ تن از بازیگران این تئاتر در خبرگزاری ایسنا برگزار شد.

پس از مدت‌ها در میان تئاترهای کمدی که اغلب با محتوای نامناسب و گاه اروتیک در قزوین به روی صحنه می‌رفت و پس از فروکش کردن شیوع کرونا مجدد به روی صحنه می‌رود و حتی گاه به غلط مورد حمایت و تشویق مسئولان فرهنگی قرار می‌گیرد و درنهایت سلیقه عوام را در حد آثاری چنین نازل، سطحی و ضد فرهنگ تنزل می‌دهند؛ شاهد اجرای یک تئاتر فاخر در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت هستیم؛ نمایش «شاید باران شدی» که از ۶ تا ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ در آمفی‌تئاتر علامه رفیعی روی صحنه رفته و نظر هنر هنرمندان و علاقه‌مندان به هنرهای نمایشی را به خود جلب کرده است.

در این مجال به انگیزه اجرای یک تئاتر قابل قبول در حوزه نمایشنامه، طراحی، کارگردانی و اجرا  برای تحلیل و بررسی به سراغ برخی از عوامل اجرا رفتیم و گپ و گفتی جذاب با «مرتضی نجفی» طراح و کارگردان، «کیوان حبیبی» بازیگر «شاید باران شدی» و پیشکسوت تئاتر قزوین و «شیما برناس» بازیگر نقش اول در خبرگزاری ایسنا داشتیم که مشروح آن در ادامه آمده است.

علت انتخاب این متن نمایشنامه چه بود؟ ایده‌ای بود که به ذهن شما خطور کرد یا از نهاد و ارگانی سفارش کار گرفتید؟

مرتضی نجفی‌: نویسنده این اثر، شهرام‌کرمی نویسنده‌ای حرفه‌ای و از دوستان قدیمی من است، که در دوران شیوع کرونا قرار بود متنی از ایشان را اجرا کنیم که به سبب تعطیلات غیرقابل پیش‌بینی در میانه کار متوقف شد و به اجرا نرسید. شهرام یک سال بعد از آن ماجرا با من تماس گرفت که گفت متنی نوشته‌ و بنا بوده در تهران روی صحنه ببرد اما به جهت مسائل مالی، گروه مورد نیاز برای کار جمع نشدند و از من خواست که این تئاتر را در قزوین روی صحنه ببرم‌.

در گذشته‌ کارهای متعددی در حوزه دفاع مقدس انجام داده بودم و با شناختی که داشتم متن را خواندم و با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کردم؛ در واقع متن پارامترهایی داشت که برایم جذاب بود؛ پرداختن به همسر خلبان و نزدیکی متن به قصه شهید لشگری سبب شد تا این متن را انتخاب کنم. تمرین‌ها را شروع کردیم و در تلاش بودیم کار را به جشنواره تئاتر مقاومت برسانیم که توفیق نشد اما این تئاتر در جشنواره فجر حضور یافت.

شهرام کرمی وقتی کار را در جشنواره فجر دید خیلی تعجب کرد چون من به عنوان کارکردان و طراح این اجازه را گرفته بودم که بخش‌هایی از متن را تغییر دهم به همین دلیل صرفاً همان متن نوشته شده توسط نویسنده را اجرا نکردیم بلکه موقعیت‌سازی کرده و متن را بازخوانی کرده‌ بودیم.

نمایشنامه در ابتدا «ای کاش جای این همه استخوان لبهایت برگشته بود» نام داشت که در بازخوانی به «شاید باران شدی» تغییر کرد. شهرام کرمی با اشراف بر داستان تمامی اسرا و شهدای خلبان این متن را نوشت و کمی هم تخیل چاشنی آن کرده بود و متن تلفیقی از زندگی خلبانان رزمنده مختلف را به تصویر می‌کشید.

نویسنده متن، وقتی نمایش را روی صحنه دید به من گفت «خودم جرئت نداشتم کاری که شما با متن من انجام دادید را انجام دهم» و به صورت کلی از اجرا و تغییرات راضی بود. شهرام کرمی، جدا از کار حرفه‌ای، انسان شریفی است که به تک تک کلماتی که در متن آورده اعتقاد دارد. انسان معتقدی که شاعرانگی‌اش در متن نهفته و من شاعرانگی را در بازی کاراکترها جاری کردم.

از نحوه انتخاب بازیگر بگویید.

مرتضی نجفی‌: کار مربوط به گروه «نگاه نو» است و این گروه سال‌هاست در حال فعالیت است اما بر اساس نیاز ممکن است خارج از گروه هم افرادی وارد شوند. فضای این نمایش می‌طلبید که سراغ پیشکسوتانی چون «کیوان حبیبی» برویم اما شخصیت اصلی قصه (ریحانه) بزرگترین دغدغه‌ من بود که اینکه چه‌کسی باید این شخصیت را بازی کند. از چند نفری تست گرفتیم و با چند بازیگر خانم در ارتباط بودیم که در نهایت خانم «شیما برناس» به مجموعه‌ ما اضافه شد.

پیشنهاد میکنیم بخوانید:  وزیر ارشاد: اسامی فیلم‌های جشنواره امروز اعلاممی‌شود

متن نمایشنامه ضعیف به نظر می‌رسید و تصور من این است که قدرت کارگردان، به کارگیری موسیقی زنده و جلوه‌های بصری ضعف متن را پوشانده است، شما متن را بازخوانی کردید فکر نمی‌کنید اگر بازنویسی صورت می‌گرفت کار بهتری را شاهد بودیم؟

مرتضی نجفی‌: اینکه با چه دیدی به متن نگاه کنیم بسیار حائز اهمیت است. من برای دیدگاه تماشاچی و مخاطب احترام قائلم. در این کار من تلاش کردم مخاطبم را به صورت عام ببینم هم آن‌ها که به تئاتر اعتقاد و علاقه ندارند به تماشای این کار آمدند و هم آن‌ها که با فرهنگ دفاع مقدس قرابتی ندارند از کار لذت بردند، چون من این کار را برای یک گروه خاص به صحنه نبردم، مثلاً اینکه تم نمایش فقط انتظار نیست بلکه انتظار توام با امید را به تصویر کشیده‌ام. جریان زندگی را روی صحنه می‌بینیم. اگر صرفاً تمرکز بر انتظار بود در نهایت نمایشی رئالیست با منطق ارسطویی از کار در می‌آمد. دیدگاه من اینطور بود که متن در این نمایش کمتر به چشم بیاید. اگر به دنبال خلق فضای رئالیستی بودم همسری گریان و چشم‌ انتظار را به تصویر می‌کشیدم که در نهایت تماشاچی تئاتر را پس زده و استقبالی نمی‌کرد.

در مورد شخصیت‌پردازی بگویید؛ آیا تغییراتی در شخصیت‌های متن اصلی ایجاد شده یا خیر و بازیگران برای ارتباط‌گیری با نقش چه اقداماتی انجام دادند؟

مرتضی نجفی‌: متن اولیه نمایش به صورت اپیزودیک بود و بازیگران در یک اپیزود می‌آمدند و می‌رفتند اما در بازخوانی، متن به صورت روایی روی صحنه آمدند و تماشاچی بیشتر به فکر فرو می‌رود. درباره شخصیت پستچی که احتمالاً بیشتر به چشم مخاطب می‌آید چون طنز معجزه می‌کند؛ ارتباط‌گیری مخاطب با شخصیت پستچی به خاطر طنازی این کاراکتر است که فضای تلخ تئاتر را تلطیف کرده است. پستچی در این نمایش مأمور زمان است که علی‌رغم اینکه حرف‌های فلسفی می‌زند اما طنز در زبان و رفتارش ساری و جاری است.

من می‌توانم ادعا کنم که در حوزه نمایش دفاع مقدس حرفی برای گفتن دارم. اعتقاد ندارم اگر کسی قرار است نقش همسر شهید را بازی کند حتماً باید بررسی کند و در زندگی همسران شهدا بنگرد و از آن‌ها الگو بگیرد و یک تیپ شود چون ما به دنبال کاراکترسازی هستیم. در زندگی واقعی جنگ را لمس کرده‌ام و بمباران و آوارگی جنگ و شهید و جانباز و همسران ایثارگران و رزمندگان را از نزدیک دیده‌ام و می‌دانم زندگی همسران شهدا در اکثر موارد از کلیشه‌ای که رسانه ارائه می‌دهد بسیار فاصله دارد و محیط اطراف، برخی کلیشه‌ها را به افراد تحمیل می‌کند.

راجع به شخصیت‌ها این نکته را اضافه کنم که پدر ریحانه تقریباً اعتقادی به جنگ و ایثار و شهادت ندارد و مخالف حضور فرزندش در جریانات سیاسی است و همواره در تلاش است تا فرزندانش را از مسائل جامعه و سیاست دور نگه‌دارد و این نمونه‌ای از واقعیات جامعه آن روز بود که در شخصیت پدر ریحانه تجلی یافت.

ما شخصیت پردازی کردیم و برخی از تماشاچی‌ها اولین تجربه‌ تماشای تئاترشان را با تملشلی شخصیت‌ها در «شاید باران شدی» آغاز کردند و تصمیم گرفتند در این مسیر ثابت قدم بمانند و خود را به صحنه‌های تئاتر برسانند؛ اما اگر درگیر تیپ‌سازی شویم مخاطب خود را از دست خواهیم داد. من در این نمایش سعی کردم از بسیاری کلیشه‌سازی‌ها که گاه مردم را از دین، انقلاب و شهدا دور می‌کند پرهیز کنم و نسل جوان را که انقلاب و جنگ را ندیده با ابزار هنر به این موضوعات علاقه‌مند کنم.

پیشنهاد میکنیم بخوانید:  خواننده پاپ دچار سانحه رانندگی شد-تایمز

کیوان حبیبی: برخی مسائل در پس زمینه‌ ذهنی بازیگر وجود دارد و کارگردان است که با توجه به ظرفیت‌های موجود به نقش‌ها جان می‌بخشد و حرکات را کنترل می‌کند و بازیگر را رشد می‌دهد این نکته را هم عرض کنم که در این نمایش اکثر شخصیت‌ها مینیمال هستند. ما هفت ماه برای این کار تلاش و تمرین کردیم و گاه با تالمات روحی و فشارهای بیرونی و حواشی متعدد، متعهدانه روی صحنه رفتیم.

درباره شخصیت پدر ریحانه باید بگویم که تناقض‌گویی زیادی در شخصیت شکیب وجود دارد؛ شکیب پدری اهل مطالعه است که خانواده‌ای فرهیخته را پرورش داده و پسرش در رژیم طاغوت زندانی سیاسی شده و به شهادت رسیده است. دامادش خلبان جنگنده است و دخترش چشم به‌راه همسرش مانده، پدری که معتقد است باید اجازه داد سیاست راه خودش را برود و ما هم به زندگی خودمان برسیم که در واقعیت هم نیمی از پدران دوران جنگ چنین دیدگاهی داشتند. من از نزدیک زندگی خانواده‌های شهدا دیده‌ام؛ به خاطر دارم که در کودکی وقتی شهدا را به معراج شهدا می‌آوردند با پدر و برادرم به دیدن خانواده‌ها و عکس‌العمل آن‌ها در مواجهه با شهیدشان، می‌رفتیم که بدون واسطه با آن خانواده‌ها ارتباط برقرار کنیم؛ به نظرم رسانه با یک فیلتر و نگاهی که ممکن است در پی آن سانسور هم وجود داشته باشد واقعیت را منعکس می‌کند. مثلاً رسانه تنها «حاجی‌ها» و «سیدها» را خط نگهدار خرمشهر نشان می‌دهد یعنی مردم عادی، نظامیان و نیروی انتظامی در حفظ مناطق و آزادسازی آنها نقشی نداشتند؟

در اجرای «شاید باران شدی» طراحی کارگردان بسیار جلوتر از متن حرکت کرد و همه بازیگران روی صحنه تلاش کردیم تا «ریحانه» به عنوان کاراکتر اصلی بتواند نقش خود را به درستی ایفا کند و همه سعی ما روی صحنه این بود که تماشاگر آنچه را که ما بازی می‌کنیم باور کند. قطعاً اگر این نمایش در سالن دیگری غیر از علامه رفیعی به صحنه می‌رفت تأثیرگذاری و جلوه بیشتری داشت چون زیرساخت سالن علامه رفیعی زیرساخت ضعیفی برای تئاتر است و مشکلاتی که در حوزه زیرساخت‌های تئاتر در قزوین وجود دارد خود یک میزگرد مبسوط می‌طلبد و سخن گفتن از آن در این مجال نمی‌گنجد.

خانم برناس خودتان را برای مخاطبان ایسنا معرفی کنید و به نقشی که ایفا کردید و نحوه پذیرش و ارتباط‌گیری با آن اشاره کنید؟  

شیما برناس: متولد ۱۳۸۰ در رشته کارگردانی تحصیل می‌کنم. از هفت سالگی تئاتر را آغاز کردم و تاکنون چندین نمایش و فیلم کوتاه کار کردم. در شهر محمدیه با آقای شهرتی کار کردم و در همایش تئاتر جوان سال ۱۳۹۸ بود که با آقای نجفی آشنا شدم و درنهایت وقتی پیشنهاد بازی در نقش ریحانه مطرح شد آن را پذیرفتم.

«ریحانه» دختری است که عاشقانه منتظر همسرش است و عشقش به فرزندش ستودنی است و من از بازی این نقش روی صحنه لذت می‌برم با وجود اینکه شخصیت ریحانه که در متن نمایشی وجود داشت بسیار با شخصیت حقیقی من متفاوت بود و ضمن اینکه من آشنایی چندانی با خانواده شهدا نداشتم و تنها متن نمایش را خوانده بودم اما تلاش کردم خودم را به نقش نزدیک کنم، چند فیلم درباره بازگشت اسرا دیدم، کتاب «روزهای بی‌آینه» که درباره منیژه لشگری همسر شهید لشگری است را مطالعه کردم و در نهایت با کمک کارگردان سعی کردم بتوانم جنبه‌های مختلفی از شخصیت همسر شهید را به تصویر بکشم. دیگر بازیگران روی صحنه هم خیلی کمک کردند، تا من بتوانم با نقش هزاد پنداری کنم و نقش ریحانه با کیفیت بهتر روی صحنه ظاهر شود.

راجع به کاراکترهای دیگر نمایش، روحیات، انتخاب بازیگر و اجرای نقش بفرمایید.

پیشنهاد میکنیم بخوانید:  چند فیلم و ۲ داور ایرانی در جشنواره داکا

مرتضی نجفی‌: شخصیت «مرضیه» خواهر مرتضی با بازی نکیسا ناپلئونی، نمادی از مرتضی روی صحنه بود. انسانی سنتی، مهربان، احساساتی، مثبت و دوست داشتنی که سنگ صبور ریحانه بود. شاید اگر نمایش‌نامه را دوباره بازخوانی کنم از موقعیت‌های دیگر کاسته و به مرضیه اضافه می‌کنم.

«سرهنگ» در ابتدای ورود مرتضی را تداعی می‌کند و نمادی از مرتضی است. به جز کاراکتر ریحانه، بقیه نقش‌ها «تیپ شخصیت» هستند یعنی نه تیپ کامل و نه کاراکتر کامل که در واقع شخصیت‌های روایی را به تصویر می‌کشند. تنها یک متخصص کار تئاتر درک می‌کند که «شیما برناس» یک ساعت و ده دقیقه روی صحنه چه می‌کند، بدون تپق دیالوگ می‌گوید و دائم موقعیت‌سازی می‌کند که کار هرکسی نیست. خانم برناس با توجه به سن و سال و تجربه اندک روی صحنه می‌درخشد و آینده خوبی برای او می‌بینم. پاساژهای حسی او، خنده و طنز تلخ، کار بازیگرهای حرفه‌ای است که شیما به درستی از پس آن برآمده است.

استقبال هنرمندان و مسئولان «شاید باران» شدی چه طور بود؟

مرتضی نجفی: همه کارهای من زیر نظر حوزه هنری انجام شده است و اگر در طول این سال‌ها حمایت حوزه از گروه «نگاه نو» وجود نداشت هیچ یک از کارهایم روی صحنه نمی‌رفت. متأسفانه در قزوین نخبه‌پروری وجود ندارد به همین دلیل است که هنرمندان از این شهر مهاجرت می‌کنند چون امکان رشد برای آن‌ها فراهم نمی‌شود بنابراین هنرمند به جایی می‌رود که قدرش را بدانند.

کیوان حبیبی: در سطح کشور شاهدیم که حمایت استانی سبب پیشرفت و جایزه گرفتن تئاترها در جشنواره فجر شده است اما با اینکه تئاتر «شاید باران» به جشنواره فجر راه یافت ما هیچ پشتوانه‌ استانی نداشتیم. در شرایط اقتصادی فعلی این تئاتر با مجموع هزینه‌ پنجاه میلیون تومان روی صحنه رفته و همواره جامعه هنری استان قزوین حسرت می‌خورد چون از حداقل امکانات موجود برای تئاتر این شهر هم محروم مانده است. لباس بازیگران و دکور صحنه هزینه داشت و ریالی از سوی ارشاد به این نمایش تزریق نشد، اما باید جانب انصاف را نگه داشت چون در مقابل، حوزه‌ هنری قزوین از گذشته تا کنون پای کار بوده و درباره این کار هم وقتی نمایشنامه را خواندند؛ حمایت کردند.

حمایت مسئولان متولی فرهنگ و ارشاد از تئاتر به یک حضور فرمالیته و تبلیغاتی خلاصه شده است و اتمام اجرای تئاتر «شاید باران شدی» برابر با گرفتن سالن علامه رفیعی از بچه‌های تئاتر است. مدیرکل فرهنگ و ارشاد قزوین باید هنرمندان نسل جوان را ببیند و حمایت کند برای جذب آن‌ها برنامه داشته باشد اما اکنون این اتفاق در ارشاد قزوین رخ نداده است. ارشاد باید ارگان‌های مختلف و خانواده‌هایشان را برای تماشای این تئاتر بیاورد، تئاتری که به اذعان خودشان فاخر و قابل قبول است، مردم باید بدانند که قزوین فقط شهر کمدی‌های آزاد نیست بلکه تماشاچی برای دیدن آثار فاخر هم حق انتخاب دارد.

شغل ما تئاتر و نمایش است، ما از این طریق ارتزاق می‌کنیم پس لازم است اصول حرفه‌ای‌ را یاد بگیریم درحالی که هنوز در مسائل ابتدایی مانده‌ایم و در این شهر همواره دغدغه تماشاچی داریم. ما دل نگران فضای هنری شهر به ویژه در حوزه تئاتر هستیم. من از سال ۱۳۶۸ در این شهر تئاتر کار کرده‌ام، مسئولان ما را در مقابل خود تصور نکنند بلکه ما کنار آنان و دوشادوش آن‌ها دغدغه هنر این شهر را داریم و به دنبال انسان‌ها، اندیشه‌ها و باورهای جدید هستیم و در این میان اداره فرهنگ و ارشاد نیز نقش پدرانه خود را برای جامعه هنری به درستی ایفا کند. ارشاد می‌تواند کارگردانان درجه یک را برای این شهر حفظ و امکانات را عادلانه تقسیم کند، درحالی که امروز چنین شیوه‌ای اجرا نمی‌شود و پیشکسوتان تئاتر استان قزوین این شیوه مدیریت هنری را نمی‌پسندند.

انتهای پیام

الماس تراشکاری

Check Also

تلوبیون همراه نامزد‌های ریاست جمهوری در انتخابات-تایمز

سامانه تلوبیون به عنوان نخستین سرویس ایرانی پخش زنده و آرشیو برنامه‌های صداوسیما مانند ایران‌صدا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Banner
https://irankarkhaneh.com https://bepaznapaz.ir جرثقیل سقفی پخش عمده جوراب پنبه خرید کینوا جرثقیل دروازه ای خرید اسپیرولینا جرثقیل سقفی جرثقیل سقفی بلبرینگ سرامیکی خرید جرثقیل سقفی لوله سرامیکی جرثقیل سقفی بهترین نرم افزار سامانه مودیان ساخت جرثقیل سقفی بلبرینگ سرامیکی جرثقیل سقفی کارگاهی خرید جو دوسر پرک تیغ اره دیسکی از کجا جوراب عمده بخریم