به گزارش خبرنگار ایمنا، فریده سپاهمنصور درباره علاقه خود به سینما و تئاتر گفت: در دبستان تئاتر بازی میکردم و در دبیرستان دکلمه میکردم، پدرم دیوان اشعار شعرای مختلف را برایم میخرید. زمانیکه به بازیگری علاقهمند شدم، میدانستم خانواده مخالفت میکنند، اما از همان کودکی عشق به هنر و بازیگری داشتم.
وی با اشاره به حضور خود در فیلم «رد پای شن» ساخته محمدرضا هنرمند افزود: در ابتدا همه از بازی من تعریف میکردند و یادم میآید در سکانسی که پسر من را میخواستند بگیرند آقای هنرمند به من گفت خانم سپاهمنصور لنز من را شکستی و من به اطرافم نگاه کردم و دیدم پاهایم به چیزی برخورد نکرده است، گفتم آقای هنرمند من چیزی را نشکستم و او در پاسخ به من گفت انرژیات خیلی زیاد است و من متوجه منظور او نمیشدم، درحالیکه ما در کارگاه نمایش از انرژی حداقل استفاده میکردیم، اما همان مقدار هم برای سینما زیاد بود.
سپاهمنصور با اشاره به بازیاش در «خانهای در تاریکی» اظهار کرد: داستان مربوط به دهه ۱۳۰۳ بود و نقش یک زن رختشور را بازی میکردم که همسرش دزد بود و زمانیکه رضاشاه میخواهد به قدرت برسد، رئیس شهربانی میشود. درباره این نقش تحلیلی داشتم که به سعید سلطانی کارگردان سریال گفتم و او گفت هرطور که میخواهم آن را انجام بدهم. در مدت زمان دو ماه و نیم که در محل لوکیشن بودیم اصلاً اذیت نشدم و یکی از کارهای خوب من است زیرا برای آن کار کتابهای تاریخی بسیاری خواندم.
وی درباره همکاری خود با داریوش مهرجویی در «مهمان مامان» نیز گفت: یادم میآید آقای مهرجویی سکانسها را برای ما میخواند و میگفت بروید ببینم چه کار میکنید و من با خودم گفتم چقدر خوب است که چنین کارگردانی هم پیدا میشود که از خلاقیتهای خود بازیگر درباره نقش استفاده میکند.
سپاهمنصور خاطرنشان کرد: داریوش مهرجویی به من گفت نقشم را در «آسمان محبوب» به خوبی بازی کردم و من در پاسخ به او گفتم؛ هنر نکردم، هر بازیگری که با شما کار میکند کارش بهترین است. یکی از مشخصههای کارهای داریوش مهرجویی این است که برداشتها در فیلمهای او کم است، زیرا حس زندگی در نقش را میخواهد.
وی ادامه داد: زمانیکه نقش «مش مریم» در «مهمان مامان» را میخواندم اشک از چشمانم سرازیر شد زیرا «مش مریم» سمبل تمام زنان جنگزده ما بود. در زمان جنگ هشت ساله خودم را مدیون زنان جنوب میدانستم که زیر بمباران زندگی میکردند. “مش مریم” زنی بود که هست و نیستش را از دست داده بود، او را از ایلام به تهران آورده بودند و ماهی ۱۰ هزار تومان هم به او میدهند و دلخوشیهای او فقط همان مرغ و خروسها بود. طبیعی بود که با اطرافش ارتباط نداشته باشد و من باید بخشی از آن را تخیل میکردم، زیرا بخشی از بازیگری خلاقیت و تخیل است یعنی باید تمرکز میکردم و فکر میکردم که اگر هیچکسی را نداشته باشم، عکس العملهایم در نقش باید به چه شکلی باشد. حدود یک ماه و نیم روی نقش “مشمریم” کار کردم تا بتوانم به بهترین شکل آن را اجرا کنم.
سپاهمنصور گفت: مخاطبان بسیاری سوال میکردند که من از چه کسی برای نقش “مش مریم” الگو گرفتم و من تصور میکنم تحلیلم در مورد این نقش درست بوده است. من معتقدم زمانیکه تحلیل نقش صحیح باشد و هدایت کارگردانی مانند داریوش مهرجویی وجود داشته باشد، غلوهای نقش گرفته میشود.
وی ادامه داد: در یک و ماه نیمی که برای فیلم «مهمان مامان» کار میکردم مرغ و خروسهایم را میپرستیدم، درحالیکه پرندهها جزو موجوداتی هستند که من حتی دست هم نمیزدم و همیشه فقط آنها را نگاه میکردم، اما باید مش مریمی میشدم که بچههایش را در مرغ و خروسها میدید. از آقای شریفینیا خواهش کرده بودم با مرغ و خروسها تمرین کنم تا وقتی به آنها دست میزنم، بدم نیاد و چند روز طول کشید؛ روی سر و دامنم دانه میریختم و بعد از چهار روز آنها به طرف من آمدند و من دیگر به آنها عادت کردم.
سپاهمنصور با بیان اینکه دوست دارد اغلب نقشهایش را ایدهآل بازی کند اظهار کرد: همه نقشها میتواند ایدهآل باشد اما مهم این است که بازیگر، آنها را به چه شکلی بازی کند. همیشه فکر میکنم هر کاری که انجام میدهم آخرین کارم است و تصور میکنم این کار قرار است از من به یادگار بماند و آیندگان با دیدن این فیلم درباره من قضاوت کنند. اصلاً فکر نمیکنم در سابقه کاریام چه کارهایی وجود دارد تصورم این است که با آخرین کار قرار است قضاوت شوم.
این بازیگر در پایان با بیان اینکه نسبت به مخاطب مسئولیت دارد گفت: تماشاچی که من را در خیابان میبیند و ابراز احساسات میکند مسئولیت من را سنگینتر میکند و من نمیتوانم در مقابل مخاطبان بیتفاوت باشم به همین دلیل هم برای نقشهایم وقت زیادی میگذارم.