خبرگزاری تایمز– گروه فرهنگی
“توجه! توجه! علامتی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.” اینها جملات آشنایی برای مردم ایران در دهه ۱۳۶۰ است که بارها از رادیو و تلویزیون شنیدهاند. هواپیماهای بیرحم صدام که به مرزهای ایران یورش میبردند و بمبهای چند صدتنیشان را بر سر مردم بیگناه میریختند. خانهها ویران میشد و تعدادی از مردم ما زیر خروارها آوار دفن میشدند.
اما این همه ماجرا نیست و در زیر لایه، اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است؛ در طول هشت سال دفاع مقدس، هزاران نفر از نیروهای پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شبانهروز و لحظه به لحظه تلاش میکردند تا جنگندههای دشمن به راحتی آسمان ایران را فتح نکنند و کسی به خاک ایران نزدیک نشود.
ابوالقاسم وردیانی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و از متخصصین پدافند هوایی سپاه پاسداران است که در طول جنگ ایران و عراق از نزدیک همه اتفاقات را شاهد بوده است. او این روزها علاوه بر روایتگری جنگ دست به قلم شده و کار فرهنگی نیز میکند. انتشار چندین کتاب شعر و رمان و خاطرهنگاری جنگ از جمله مهمترین فعالیتهای اوست.
به مناسبت هفته دفاع مقدس با او گفتوگو کردهایم که در زیر میخوانید:
تایمز: درباره یکی از بخشهای مهم در دفاع مقدس صحبت میکنیم که مسئولیت مهمی را بردوش داشته است؛ از پدافند هوایی سخن میگوییم. به نظرم خوب است در ابتدای مصاحبه مقدمهای را درباره نقش مهم این سنگربانان دفاع مقدس بفرمایید.
وقتی صحبت از خط مقدم و جبهه میشود، صحبت از سلاح و سنگر و … است که همه مردم با معنا و مفهوم آن آشنا هستند، اما دقت داشته باشید که ما از موضوع مهمتری صحبت میکنیم و آنهم مقابله تجهیزات در برابر تجهیزات است. دیگر منظورمان مقابله نیروی انسانی با نیروی انسانی نیست. در اینجا از هواپیما، موشک، رادار و بمباران هوایی سخن میگوییم.
اپراتورها در یک دستگاهی به نام رادار مینشینند و با هواپیمایی مقابله میکنند که چندین تن موشک و بمب به همراه دارد و اولین کاری که میخواهد انجام دهد این است که آن رادار را از سر راه بردارد تا به دیگر اهداف خود برسد. این موضوع برای مردم ناشناخته مانده که البته طبیعی است و باید عمق اتفاقات را برای مخاطب بیان کرد.
اجازه بدهید یک تصویر متفاوت به شما ارائه بدهم؛ یک اتاقک را فرض کنید که در داخل آن یک صندلی با روکش چرمی سخت قرار دارد. این صندلی با دو پایه آهنی به کف اتاقک متصل شده است. بیش از ۱۰۰ کلید و نشاندهنده در رنگهای مختلف در برابر شما قرار دارد که برخی از آنها روشناند و برخی دیگر خاموش. سوییچهای گردنده نیز که حالتهای مختلفی دارد در برابر شما حاضر است. یک مانیتور که کنترلکننده است و در نهایت یک اسکوپ در سمت راست که خط نورانی روی آن در هر ثانیه یک دور میزند. صدای وزوز داخل رادار را هم اضافه کنید.
در این شرایط هواپیما در حال نزدیک شدن است و هر یک دوری که آن خط نورانی میزند، بدین معنی است که هواپیما ۲۰۰ متر در حال نزدیک شدن به ماست. یعنی در هر یک ثانیه، هواپیما ۲۰۰ متر نزدیک میشود. آن اسکوپ تا ۲۰ کیلومتر را به ما نشان میدهد. بنابراین ما زمان بسیار اندکی داریم که تصمیم بگیریم چه کنیم. فراموش نکنید که برد تجهیزات ما تا ۴ کیلومتر است و باید اجازه بدهیم هدف به ۴ کیلومتری برسد و سپس درگیر شویم. بنابراین در کمتر از ۵ ثانیه باید تصمیم نهایی را بگیریم.
اگر عراق میتوانست به تأسیسات خارک ضربه بزند، اتفاقات بسیار بدی رخ میداد. برای مثال در آنجا منبع آمونیاک داشتیم که اگر میتوانست آنها را هدف قرار بدهد کل جزیره یخ میزد.
این ماجرایی که برای شما تعریف کردم یکی از صحنههایی است که برای خود من در دفاع مقدس رخ داده است که خوشبختانه سد آتش شد و هواپیمای دشمن فرار کرد، اما صحنه بسیار عجیب و غریبی است. در آن زمان من تنها ۱۹ سال سن داشتم. وقتی که ما در سیستم مینشستیم، به تنها چیزی که فکر میکردیم این بود که نگذاریم هواپیماها عبور کنند، چرا که در پشت ما یعنی در جزیره خارک، تجهیزات نفتی قرار داشت. فراموش نکنید که در جنگ نفتکشها اتفاقات بسیار عجیب و غریبی رخ داده بود. عراق با همه تجهیزاتش آمده بود تا با زدن کشتیهای ما اجازه ندهد نفت صادر کنیم، اما بنابر دلایل متعددی موفق نشد. در آن عملیاتها نیروی دریایی سپاه پاسداران رشادتهای بسیار زیادی انجام داد و در همینجا باید از شهید نادر مهدوی یاد کنم.
در جزیره خارک چیزی به اسم وضعیت سفید نداشتیم. یک قرمز کمرنگ داشتیم، دیگری، وضعیت فوقالعاده بود و سومی وضعیت قرمز پررنگ. وضعیت قرمز کمرنگ بدین معنا بود که هنوز هیچ خبری نیست. وضعیت فوقالعاده زمانی بود که کشتیها میخواستند پهلو بگیرند.
بنابراین اگر هواپیماهای دشمن از ما رد میشدند به تأسیساتی میرسیدند که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بودند. از سویی دیگر دقت داشته باشید که این اتفاقات مربوط به سال ۱۳۶۶ یعنی اواخر جنگ است که شرایط خاص سیاسی و اجتماعی بر کشور حاکم است. اگر عراق میتوانست به تاسیسات خارک ضربه بزند، اتفاقات بسیار بدی رخ میداد. برای مثال در آنجا منبع آمونیاک داشتیم که اگر میتوانست آنها را هدف قرار بدهد کل جزیره یخ میزد. البته از ابتدا تا پایان جنگ، شاید تنها ۳-۴ بار موفق به انجام عملیات شد و توانست از خط پدافندی ما عبور کند.
همه این موارد را بیان کردم تا بگویم کار بسیار خطیری انجام شد. البته در دفاع مقدس، کار همه رزمندگان با ارزش است و نمیتوان تفاوتی بین آنها قائل شد.
در جزیره خارک چیزی به اسم وضعیت سفید نداشتیم. یک قرمز کمرنگ داشتیم، دیگری، وضعیت فوقالعاده بود و سومی وضعیت قرمز پررنگ. وضعیت قرمز کمرنگ بدین معنا بود که هنوز هیچ خبری نیست. وضعیت فوقالعاده زمانی بود که کشتیها میخواستند پهلو بگیرند. همانطور که میدانید جزیره خارک دو اسکله دارد. در سمت غرب آن اسکلت T و در سمت بوشهر و گناوه اسکله آذرپاد را داریم. زمانی که کشتیها میخواستند پهلو بگیرند، وضعیت فوقالعاده اعلام میشد.
حال سوال اینجاست که این وضعیتها چگونه اعلام میشد؟ در کنار ما، داخل رادار یک زنگ اخبار بود که اگر دو بار به صدا درمیآمد، وضعیت فوق العاده بود و اگر سه بار به صدا درمیآمد وضعیت قرمز بود. ما در هر حالی که بودیم، وقتی صدای زنگ را میشنیدیم، از جا میپریدیم. زمانی که وضعیت قرمز میشد همه به پناهگاهها میرفتند اما ما باید داخل رادار میرفتیم. رادار کجا بود؟ در یک بلندی که بتواند امواج را دریافت کند. بنابراین زمانی که همه به جانپناه میرفتند، ما به سینه دشمن میرفتیم. انگار یک هدف برای دشمن قرار دادهایم تا با هواپیماهایش ما را هدف قرار بدهد. رادار استتار هم نداشت، حتی اگر استتار هم میشد به دلیل امواجی که میفرستاد توسط هواپیما قابل رصد بود.
در آن شرایط، وقتی شما داخل رادار مینشستید، به دو چیز فکر میکردید؛ یا میزنید و یا میخورید! البته در طول جنگ، نزد و ما هم نزدیم! دلیل این موضوع این است که ما لایههای پدافندی مختلفی داریم. اگر هواپیمای دشمن میخواست به ما برسد باید لایههای مختلفی را رد میکرد. رینگهای پدافندی خارک بسیار قوی بود و دشمن به راحتی نمیتوانست به ما دسترسی پیدا کند.
زمانی که وضعیت قرمز میشد همه به پناهگاهها میرفتند اما ما باید داخل رادار میرفتیم. رادار کجا بود؟ در یک بلندی که بتواند امواج را دریافت کند. بنابراین زمانی که همه به جانپناه میرفتند، ما به سینه دشمن میرفتیم!
تایمز: اگر هواپیماها رد میشدند چه اتفاقاتی رخ میداد؟
اولین اتفاق این بود که رادار از بین میرفت. فراموش نکنید که هواپیماها در ابتدا همیشه رادار را میزنند چرا که ممکن است در مسیر برگشت مورد هدف قرار گیرند. از سویی دیگر، کافی بود تنها یک موشک به آن مخزنهای بسیار بزرگ، تاسیسات پالایشگاه یا یکی از لولههایی که نفت را جابهجا میکنند، برخورد کند. اتفاقات بسیار بدی رخ میداد.
دهم شهریورماه سالروز گرامیداشت پدافند هوایی است و باید به همه کسانی که در این عرصه زحمت میکشند خدا قوت بگویم. برایم جای افتخار است که در این زمان به دنیا آمدهام، در کنار این دوستان بودم و توانستم نقش کوچکی را در این زمینه ادا کنم. اگر از من بپرسند که دوست داری دوباره در دفاع مقدس حضور داشته باشی؟ پاسخ میدهم بله دوست دارم، و آرزو میکنم با سن بیشتری در آنجا باشم تا بیشتر بتوانم خدمت کنم و درک بهتری از جنگ داشته باشم.
تایمز: به نظرم اگر بخواهیم رشادتهای رزمندگان را تصویر کنیم باید به بزرگی دشمن بپردازیم. دشمن بعثی ما بسیار بزرگ بود و حمایتهای بزرگی را نیز در پشت خود احساس میکرد. به نظر شما چه اتفاقاتی رخ داد که از جانب این دشمن آسیبی به ما نرسید؟
بگذارید یک مثال برای شما بزنم؛ رادار اسکای گارد، سال ۱۳۶۰ خریداری شد و عدهای از دوستان برای آموزش کار با آن به سنگاپور رفتند. به این رادار دو لانچر موشک متصل میشود و ۳ توپ ۳۵ به آن وصل میشود. موشکها را به ما ندادند و تنها با دو توپ ۳۵ کار میکردیم. از سویی دیگر عراق هلیکوپتر سوپر فرلون با موشک اگزوست داشت که Fire and Forget است؛ یعنی بزن و برو! این موشکها به محض اینکه روی هدف قفل شد دیگر کاری با چیز دیگری ندارد و کارش را به درستی انجام میدهد و میرود! ارتش عراق میراژ ۲۰۰۰ و F1 هم داشت. همچنین هواپیمای سوپراتاندارد داشت. صدام اینها را همراه با خلبان، از فرانسویها کرایه کرده بود و ما باید در برابر این تجهیزات ایستادگی میکردیم!
تایمز: خیلی نابرابر بود!
نابرابر واژه کوچکی است، چرا که ما تقریبا هیچ چیز نداشتیم. حتی سیم جنگی که برای اتصال توپها به یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرد را نداشتیم و در مضیقه بودیم! ما خیلی چیزها نداشتیم اما یک چیز داشتیم و آنهم غیرتی بود که مثالزدنی است. گاهی اوقات کسی حرفی را میزند تا درشتنمایی کند، اما به نظرم اکنون زمان حرف زدن درباره این موارد گذشته است. نزدیک به سی و اندیسال از دفاع مقدس گذشته و نیاز به قهرمانپروری و بهبه و چهچه نیست، بلکه باید نگاه عقلانی و تحلیلی به دفاع مقدس داشته باشیم. من به عنوان کسی که در این حوزه پژوهش میکنم به واقعیتهایی پی میبرم که عجیب و غریب است.
عراق هلیکوپتر سوپر فرلون با موشک اگزوست داشت که Fire and Forget است؛ یعنی بزن و برو! این موشکها به محض اینکه روی هدف قفل شد دیگر کاری با چیز دیگری ندارد و کارش را به درستی انجام میدهد و میرود! ارتش عراق میراژ ۲۰۰۰ و F1 هم داشت. همچنین هواپیمای سوپراتاندارد داشت. صدام اینها را همراه با خلبان، از فرانسویها کرایه کرده بود و ما باید در برابر این تجهیزات ایستادگی میکردیم!
اشاره کردم که از ابتدا تا پایان جنگ، جزیره خارک تنها ۳-۴ بار بمباران شد؛ دلیل این موضوع چه بود؟ چرا آنها موفق نشدند و ما موفق شدیم؟ چند دلیل دارد؛ اولین دلیل اینکه آنها میدانستند ما ایستادگی میکنیم. اگر هم شهید میشدیم در خاک خودمان شهید میشدیم، اما او اگر از بین میرفت ممکن بود به دست دشمن بیفتد. بنابراین ترس داشت. دومین دلیل این بود که او دفاع نمیکرد و به دنبال تهاجم بود. دلیل سوم اینکه خلبان اجارهای بود. از فرانسه آمده بود و دلیلی نمیدید که جانش را به راحتی از دست بدهد. من با چشم خودم دیدم که هواپیمای عراقی به سمت ما آمد و وقتی با فرمان سد آتش (سد آتش: یعنی شلیک بدون هدف همه سیستمهای پدافندی به آسمان برای ایجاد رعب و وحشت در دل خلبان هواپیمای مهاجم) مواجه شد، دور زد و در فاصله ۳۰-۴۰ کیلومتری تمام بمبهایش را در آب خالی کرد و رفت! در یک جمله به شما بگویم؛ ما حاضر بودیم بمیریم اما آنها حاضر نبودند.
اجازه بدهید یک خاطره برای شما تعریف کنم که مؤید غیرت و رشادت بچههای رزمنده ماست؛ توپ ۳۵، ۵ خدمه دارد که ۳ نفر از آنها روی توپ مینشینند؛ یکی رییس توپ است و دو نفر دیگر دیدهبان. یکبار یکی از هواپیماهای دشمن به جزیره حمله کرد و این قدر در ارتفاع پایین پرواز کرد که با کالیبر تیراندازی کرد. خوشبختانه هواپیما نتوانست جایی را بزند و تنها به توپ رادار نزدیک شد. از جای دیگری با او درگیر شدند و او هم فرار کردند.
همانطور که میدانید زمانی که یک نظامی نتواند مأموریت خودش را به درستی انجام دهد، دادگاه صحرایی تشکیل میشود. برای خدمههای توپ دادگاه صحرایی تشکیل دادند و از آنها پرسیدند چرا وظیفهتان را انجام ندادید؟ یک گروهبان ۲ جوان، یکی از خدمههای توپ بود. بعد از بررسیهای میدانی متوجه شدند که هواپیما این قدر به رادار نزدیک شده بود که توانسته بود کابل رابط برق توپ را بزند و همین موضوع باعث شده بود دیگر کار نکند! شرایط را تصور کنید؛ آن گروهبان جوان که احتمالا زیر ۲۰ سال سن داشته تا پای جان ایستادگی و تیراندازی کرده بود.
دادگاه صحرایی تشکیل شده بود تا معلوم شود چه کسی ترک وظیفه کرده است؟! یک گروهبان۲ جوان، خدمه توپ بود. بعد از بررسیهای میدانی متوجه شدند که هواپیما این قدر به رادار نزدیک شده که توانسته بود کابل رابط برق توپ را بزند و همین موضوع باعث شده بود دیگر کار نکند!
همین جا خوب است که به یک موضوع مهم اشاره کنم؛ دمای جزیره خارک در تابستان بالای ۴۵ درجه و درصد شرجی آن بالای ۹۰ درصد است. بچههای خدمه توپ واقعا زحمت میکشیدند؛ آنها در آن هوا و آن درجه شرجی بالا روی توپ مینشستند. ما داخل رادار بودیم و داخل رادار، برای خنک کردن تجهیزات سیستم خنککننده به کار گرفته میشد. اگر به خودم نمره یک بدهم، به آنها نمره هزار میدهم! واقعا شرایط وحشتناکی بود.
با چشم خودم دیدم که هواپیمای عراقی به سمت ما آمد و وقتی با فرمان سد آتش مواجه شد، دور زد و تمام بمبهایش را در آب خالی کرد و رفت! در یک جمله به شما بگویم؛ ما حاضر بودیم بمیریم اما آنها حاضر نبودند.
تایمز: آیا هواپیماهایی بودند که موفق به رد شدن از پدافند هوایی ما شوند؟
بله. اسفند سال ۱۳۶۶ بود. در جزیره ستون پنجم داشتیم و به عراقیها خبر میداد. زمانی که رادارها خراب بود و نیاز به تعمیر داشت، او به عراقیها خبر داد و میگفت در این بخش از آسمان ایران، رادارها خاموش است. خاطرم هست که یک هواپیمای مسافربری هرکولس در حال تردد بود و نیروها را جابهجا میکرد. در همین شرایط دو هواپیمای سوخو ۲۳ یا ۲۴ زیر بال هواپیمای مسافربری قرار میگیرند به طوری که دیده نشوند. دقت داشته باشید رادار اسکای گارد تا چند متر میتواند هدفها را از یکدیگر تفکیک بدهد و زمانی که چند هواپیما به هم نزدیک باشند تنها یک هدف را نشان میدهد. از سویی دیگر، خلبانان هواپیماهای جنگنده عراقی به هواپیمای مسافربری ما پیام میدهند که اگر چیزی بگویی تو را میزنیم. او هم به دلیل وجود مسافران نمیتواند کاری کند و مجبور میشود ساکت باشد. به محض اینکه هواپیمای مسافربری قصد لندینگ دارد، این دو هواپیمای جنگنده از زیر بال آن بیرون میزنند.
به یاد دارم کنار اسکله آذرپاد یک میدان تیر داشتیم و من آن روز در آنجا بودم. یک لحظه صدای هواپیمای جنگنده را شنیدم و با چشم خودم دیدم که هواپیمای عراقی بیرون زد. بنابراین هواپیماهای عراقی با این ترفند رد میشدند.
تایمز: هواپیماهایی که به تهران میرسیدند از کجا میآمدند؟
دقت داشته باشید که ما یک شبکه به هم پیوسته پدافندی داریم. بخشی از این شبکه، دیدهبانی است. دیدهبانها در نقاطی از کوه که هممرز با عراق است مستقر میشوند و امواج را رصد میکنند. هواپیمای بعثیها برای فرار از دیده شدن توسط امواج درههایی را انتخاب میکردند که نقاط کور راداری ما بود. رادار نمیتوانست آنها را ببیند، چرا که امواجشان به کوه برخورد میکرد. آنها لابهلای کوهها میآمدند تا اینکه در نزدیکی تهران که از حجم کوهها کاسته میشد، خودنمایی میکردند. دیدهبانهای ما در آنجا آنها را میدیدند و گزارش میدادند.
تایمز: اگر بخواهید بین قدرت پدافندی ما در دفاع مقدس و امروز مقایسهای بکنید، چه نمرهای به هر کدام میدهید؟
از نظر عملکرد، به پدافند آن موقع نمره ۱۰۰ میدهم و اکنون نیز نمرهشان ۱۰۰ است؛ دلیل من این است که در آن زمان با همه امکانات خود تمام تلاششان را به کار بستند و اکنون نیز با همه امکاناتی که در اختیار دارند، تمام تلاش خود را به کار میگیرند.
از نظر تجهیزات، پیشرفتهای بسیار زیادی داشتیم. فارغ از قدرت موشکی ما، پدافند تبدیل به اولویت اصلی شده است. یکی از عواملی که باعث شده کشورهای معاند ما مثل اسراییل جرات نزدیک شدن به مرزهای ما را نداشته باشند همین قدرت پدافندی است. اگر دست به چنین کاری بزنند، فارغ از اینکه دیگر فرودگاهی نخواهند داشت، عامل بازدارنده دیگر همین قدرت پدافندی ماست. وقتی گلوبال هاوک را زدیم حساب کار دستشان آمد. سامانه پانزده خرداد آن را زد. این سامانه برای کیست؟ برای خودمان است.
اگر ما در جزیره خارک و جنگ نفتکشها کم میآوردیم سرنوشت جنگ چیز دیگری میشد. مجبور بودیم به خیلی چیزها تن بدهیم چرا که دیگر پولی نداشتیم.
تایمز: سخن پایانی؟
در زمان دفاع مقدس، رینگهای پدافندی ما هوشمندانه چیده شده بود و جایی برای نفوذ به آن وجود نداشت. اگر ما در جزیره خارک و جنگ نفتکشها کم میآوردیم سرنوشت جنگ چیز دیگری میشد. مجبور بودیم به خیلی چیزها تن بدهیم چرا که دیگر پولی نداشتیم.
فراموش نکنید هنوز هم شرایط نسبت به ایام دفاع مقدس هیچ فرقی نکرده و دوستان ما لحظه به لحظه در داخل رادارها حضور دارند و شیفت میدهند تا مبادا پرندهای مزاحم وارد کشورمان شود. این افراد زحمتکش فضای آسمان کشورمان را یک لحظه هم رها نمیکنند.
انتهای پیام/