خبرگزاری تسنیم – احسان حضرتی
در گسترهی وسیع شعر فارسی و درازنای هزار و اند سالهی آن، کم نیستند چهرههای موثر و معتبری که به رغم برخورداری از ویژگیهای ناب ادبی در زیر لایهای از غبار نسیان پنهان مانده و لاجرم قدر و منزلتی همسنگ میزان استحقاقشان نیافتهاند.
اما در میان تمامی این چهرههای ارجمند و ناشناخته مانده، مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی یک استثنا است که به دشواری میتوان نمونه دیگری برای او یافت چه از یک سو همزبانان ما در خارج از مرزهای کنونی ایران و همهی کسانی که فرهنگ و سنت ادبی آنان با سنت شعر فارسی مرتبط است، بیدل را در کنار حافظ و در مواردی بیشتر از حافظ میپسندند و از سوی دیگر در ایران، حتی تحصیلکردگان رشته زبان و ادبیات فارسی، حتی اکثریت دارندگان درجه دکتری ادبیات و بسیاری از شیفتگان جدی شعر، او را نمیشناسند و این امر نه تنها در قلمرو نفوذ زبان فارسی که شاید در تاریخ ادبیات هیچ ملتی مسبوق به سابقه نباشد.
از این رو بیدل در میان بزرگان ادب فارسی دیرآشناترین چهره شعر فارسی تلقّی میشود که معماری جدید و هندسهی ویژه او به درستی درک و تبیین نشده است تا آنجا که براساس کتاب گرانقدر “فهرست مقالات فارسی” تالیف استاد ایرج افشار، در مطبوعات ایران نخستین مقالات در باب بیدل دو مقاله از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است که تاریخ انتشار آنها از حدود پنج دهه قبل تجاوز نمیکند.
به همین سبب هم هست که مرحوم سید حسن حسینی و کتاب ارزنده «بیدل، سپهری، سبک هندی» او امروزه چنان اهمیت و جایگاهی یافته است که نام آن مرحوم را به عنوان یکی از پیشاهنگان بیدل پژوهی در ایران مطرح میکند و حتی بنابر اعتقاد گروهی فضل تقدّم و تقدّم فضل در این زمینه با سیدحسن حسینی است که با انگیزه و اهتمامی ستودنی توانست زنگارهای غفلت را از رخ بیدل بزداید و نام آن سخنور سحّار را از محاق غفلتی سیصد ساله به در آورد و همانند گوهری گمشده که بازیافته میشود نگاههای مشتاق علاقهمندان و ناقدان را بر آن بگشاید.
با این همه فعالیتهای بیدل شناسانه حسینی به همین جا ختم نمیشود و انتشار روایت صوتی آن مرحوم از متن کامل غزلیات بیدل، کار تحسین برانگیز و سترگ دیگر اوست که خوشبختانه توانست منشا خدمات و برکات گستردهای شود.
این اثر که در قالب چهار لوح فشرده صوتی از سوی انجمن شاعران ایران روانه بازار شده است هم از لحاظ ارائهی شکل تازهای از غزلیات بیدل ارزش دارد و هم برای قرائت و فهم درست شعر او سودمند است چون واقعیت این است که خواندن شعر بیدل بسیار دشوار است چون ما عموما از روی معنا درستی خوانش متن را تشخیص میدهیم اما فهم بیتهای بیدل خود دشوار است و این درست خواندن را دوچندان مشکل میکند.
بر این اساس در روایت صوتی، تاکیدها و ترکیبها را بهتر میتوان دریافت اما نمیتوانم تاسف عمیق خودم را از این که میبینم این اثری است که درست به اندازه اهمیتش، مهجور مانده است، پنهان کنم.
اهمیت این اثر نیز در کامل بودن آن است به طوری که حتی یک بیت از شعرهای بیدل در آن جا نیفتاده است. خود من تا زمانی که آن را از نزدیک ندیدم باور نکردم کسی این اندازه همت و جرات داشته باشد که ۲۹۰۰ غزل بیدل را بخواند، کاری که حاصلش ۱۷۲ ساعت برنامه مفید ضبط شده است.
درست است که مبنای کار حسینی در این روایت نسخهی چاپ کابل است اما خوانش انتقادی و تصحیحهای کارگشایی که گاه به گاه در حین قرائت متن، صورت میدهد نشانگر عمق احاطه و اشراف او بر شعر بیدل است که هنوز هم میتواند درس آموز مناسبی برای مصحّحان و بالاخص بیدل پژوهان جوان باشد و باید گفت جایگاه سید حسن حسینی در عرصهی پژوهش ادبی و تحقیقات منسجم آکادمیک نام او را به عنوان یک چهرهی دانشگاهی اثرگذار و برخوردار از شیوه و سبکی روشمند، دقیق و کمیاب در کنار سایر اساتید مقبول و معتبر این فن ثبت کرده است و از این جهت باید او را یکی از چند چهره انگشت شماری دانست که این توفیق را یافتهاند که علاوه بر فعالیتهای علمی – پژوهشی، در عرصهی خلق ادبی و سرودن شعر نیز، نمونههای ارزندهای به یادگار بگذارند.
پیشبرد توامان خلق و تحقیق
کسانی که دستی در کار سرودن دارند، نیک آگاهند که پیشبرد پایاپای شعر و پژوهش چه مایه دشوار است و هروله میان این دو پارهی ناسازگار و ناهمساز چه توان و همتی میخواهد، به همین دلیل هم هست که کمتر کسی میتواند از این آزمون دشوار سربلند بیرون بیاید اما زنده یاد حسینی به مدد ذوق سرشار و ژرفنگری هوشمندانهای که داشت توانست از امکانات و ظرفیتهای گسترده هر یک از این حوزهها به نفع دیگری استفاده کند.
آن ادیب مشفق، زمانی که به عنوان منتقد مشغول کار بر اشعار بیدل بود ذوق شاعرانه خودش را به خدمت میگرفت و با بهرهجویی از شمّ ادبی خودش به عمق واژگان و بالمآل سرشت ادبی بیدل راه میجست و صورتبندی منقّح و دقیقی از غزلیات را عرضه میکرد و زمانی هم که تن به چشمهی زلال شعر میسپرد ظریفترین و دلکشترین جوانب سبک هندی، به ویژه بیدل را در کار خودش بازتاب میداد و از این رهگذر توانست گونهای لطیف، و به گمان من لطیفترین گونه، از سبک هندی مدرن را با سرودههای ارزنده خودش نمایندگی کند.
از این رو زنده یاد سیدحسن حسینی در کنار دیگر شاعر ارجمند معاصر، زنده یاد سهراب سپهری از پیشگامان این ژانر ادبی محسوب میشود و از قضا خود او نیز نسبت به این جنبه از فعالیتهایش خودآگاهی دقیقی داشت و هوشمندانه پایاننامه دوره دکترای خودش را درباره اثرپذیری سهراب از سبک هندی و به ویژه بیدل برگزید تا از این رهگذر آشنایی و احاطه خودش بر امکانات ادبی سبک هندی و جوانب آن را گستردهتر کند و چه اقبال خجستهای داریم ما که امروزه پای سفره پر برکت شاعری چون او نشستهایم و از حنجرهی رسایش میشنویم:
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راهِ برون شد ز شبم
زلفِ افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبستهی این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یک به یک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
این شعر دلپسند را به عنوان مشتی نمونه خروار آوردم تا نشان بدهم مواجههی خلاقانه با متون کلاسیک و سنتهای ادبی و فرهنگی واجد چه ویژگیهایی است و مرحوم حسینی چه مایه قریحه و ذوق شاعرانه خودش را بر بسترهای کارآمد سنت بنیاد کرده است.
در اینجا مایلم با تاکید مجدد بر این ویژگی، اذهان شاعران جوان را متوجه بعد آموزنده شعرهای حسینی کنم تا آنها ببینند استفاده هنرمندانه از امکانات گذشته از طریق نقد روشمند سنّت و شناخت دقیق نقاط ضعف و کاستی آن در کنار خصایص کارآمد و سویههای مثبت و قابل بهرهبرداریاش چه اندازه راهگشاست.
در این رویکرد سیدحسن حسینی آموزگاری است که میتواند به اعجاز دم گرم و مسیحاییاش گسست فرهنگی میان امروز و دیروز ما را از میان بردارد و داشتههای ارزشمند فرهنگی و مذهبی گذشته پرافتخارمان در جوی اکنون جاری سازد.
در زیر با اشاره گذرا به برخی جوانب این وجه و نیز خصایص متنی آثار مرحوم حسینی این وجیزه را به پایان میبرم:
سیر در عوالم عرفانی بیدل
سیدحسن حسینی با اینکه با تمام وجودش با ادبیات کلاسیک پارسی پیوند داشت، پیوسته در مسیر نوجویی و بدعت بود. از شگفتیهای دوره صباوت و نوجوانی او تعلیم و تعلّم در زمینه عروض بود و این شناخت مثل شیر و عسل در جان و روحش کارگر افتاده بود، اما با وجود سیطرهای که بر عروض و قافیه داشت هیچگاه خود را در اختیار شعر رسمی قرار نداد و مسیر کلی شعرهایش را در جهتی برگزید که وجه غالب آن سلوک در عوالم عرفانی شعر بیدل است.
او بیشک یکی از پیشکسوتترین بیدلشناسان عصر ما بود و اینها همه در روزگار نوجوانی و جوانیاش روی داد و آنگاه که از شور و جنون مطالعه بیرون آمد، خود، سلسلهجنبان شعر جنونآمیز نو_ قدمایی شد.
او به رغم مطالعات دانشگاهی و اندوختههای ادبی نسبتا گستردهای که داشتاش، تنها مصرفکننده ادبیات پیشین نبود بلکه تولیدکننده ادبیات جدید هم بود و علاوه بر شعر دستی نیز در طنز ادبی داشت.
این شاعر مردمی با مردم زیست و برای مردم سرود. بیشتر سرودههایش در نسبت با عصر انقلاب اسلامی است و اغلب هم برای شهیدان و رزمندگان نوشت؛ اما فرق او با دیگران در این بود که او زبانش مثل جانش و جانش همچون زبانش بود، یعنی فاصلهای میان جان و زبانش نبود.
عناصر مضمونی بیدل در شعر حسینی
اثرپذیری یک هنرمند/شاعر از سایر هنرمند/شاعران در عرصه نقد ادبی امروز، امر مرسوم و پدیده شایعی است و این برخلاف تلقی نادرستی که غالبا در میان ما رواج دارد، نه تنها مذموم نیست بلکه تعالی بخش و راهگشا هم هست آن چه بد است تقلید و برداشت غیرخلاق از آثار گذشته است که اساسا بیرون از حوزه ادبیات قرار میگیرد.
مرحوم حسینی در این زمینه نمونه بسیار مناسبی است که توانسته جنبههای سازندهای از شعر بیدل را به طرزی عمیق و هنرمندانه در شعرهای خودش بازتاب دهد که در زیر به برخی خصایص مضمونی آن اشاره می شود:
– گل کردن جنون و وجد عارفانه در شعر
– احیای قالب رباعی با مضامین اجتماعی
– تاویلپذیری زبان و تفسیر چندوجهی زندگی در شعر
– خاصیت آینگی و جذب مخاطب
– رویکرد به قالب مثنوی با محتوای اجتماعی و معانی روزآمد
– تصویرپردازیهای متنوع کلامی در ساختار معنایی رشد یافته و متحد
– تکثیر تصویرها در آینه، رویکرد توأمان به جان و جهان و جهان جان
– نقد حال، آینگی جهان، ظهور و نمود خدانگری در نگاه
– عرفانگرایی فعال و پیراسته از جوانب منفی اجتماعگریزی و عزلتگرایی
بررسی تطبیقی و ارائه نمونههای عین به عین برای هر یک از ویژگیهای یاد شده مستلزم مطالعات گسترده و دقیق در شعر حسینی است که در این مجال اندک میسر نیست. ما تنها به دو رباعی برجسته در این زمینه اکتفا میکنیم که به نحوی جامعِ ویژگیهای یاد شده نیز هست:
بیهول و هراس و بیم در آیینه
بودیم هم از قدیم در آیینه
ما منظرههای خفته بودیم ای کاش
بیدار نمیشدیم در آیینه
دست تو دری گشود در آیینه
بر حیرت ما فزود در آیینه
رفتیم به دیدار خود اما دیدیم
غیر از تو کسی نبود در آیینه
محققی ممتاز در عرفان پژوهی معاصر
آینهنگری و عرفانگرایی سیدحسن حسینی از جنس زمان بود، اگر چه رنگ بیدلی در اغلب رباعیهای این شاعر غیرتمند مشهود است. باید توجه داشت که دوره معاصر در کشف آینگی بیدل سهمی بسزا دارد؛ هر چند سوءاستفادههای فراوانی هم از نسخهبازی در کار بیدل، شبه مصححان و شبه محققان را سرگرم سوداگری در بازار بیدلی کرده است.
با این همه، کارهای سیدحسن حسینی و محمدکاظم کاظمی، که در ادامه سنت بیدل پژوهی آن مرحوم قرار میگیرد در این عصر بازاری کاسبمدارانه و کاذبانگارانه غنیمتی در خور تحسین است. به هر حال، شاعران بیدلگرای این عصر، هر یک مناسب ذهن و رفتار زبان خود، نقطه عطفی در شعر روزگار ما به شمار میروند اما بیشک سیدحسن حسینی در میان همه، شخصیتی ممتاز در بیدلشناسی و عرفان پویای اجتماعی داشت.
شاعر حماسههای عاشورایی
سیدحسن حسینی با شور و شعور علوی به جنگ ضدارزشها برخاست؛ جنگی دامنهدار و مردم شمول علیه یک فرهنگ ناکارآمد. پیش از هر چیز باید دانست که حسینی شاعر حماسههای عرفان اجتماعی با رویکرد به محتوای شعر شیعی و عاشورایی است.
اما سخن به همین جا ختم نمیشود و باید گفت حسینی در عین جوشش حماسی، شاعر دریغها و افسوسها نیز هست.
انتهای پیام/